شب _ داخلی _ سالن اجرای نمایش مک موردو
دخترک کوچک با موهای بلند خرمایی بر روی صندلی سوم از ردیف اول سالن نشسته . او با دقت به صحنه زل زده . همه جا تاریک شده ، صدای موسیقی بلند میشود و نور آمده و بازیگر مرد تاتر شروع به گفتن دیالوگهایش با میزانسن مخصوص به خود میکند. تصویر بسته صورت بهت زده دخترک از نقطه دید پدر .
متن بالا اتفاقی بود که امشب برای دختر من که برای اولین بار بود که به تاتر میرفت ، افتاد . وقتی که سالن را ترک میکردیم ، به وضوح شوق و لذت دیدن یک تاتر خوب را در چشمانش دیدم . وقتی سوار ماشین میشدیم به من گفت: بابا میشه فردا هم بیایم ؟! او نمیدانست که این خواسته قلبی پدرش هم هست اما چه حیف که فردا ، شب آخر اجراست . بچههای مک موردو باید بدانند با هوشمندی خود و با تلاش و ممارست و رنجی که میدانم متحمل شدهاند و با همه هیچهایی که از طرف متولیان حکومتی تاتر به آنها داده شده است ، شب لذت بخش و رویایی را برای کودکی ساختهاند ، که شاید در آینده مسیر زندگی اورا تغییر دهد . ممنونم بچههای مک موردو ، ممنونم . امیدوارم از این گروه خوب و یک دست ، که در این دوران وانفسای فرهنگی ، بسان جواهر است ، کارهایی دیگر در شرایط بهتر ببینم. امیدوارم متولیان فرهنگی کشور این گروههای متفکر و اندیشمند را حمایت کنند یا حداقل کاری به کارشان نداشته باشند و بگذارند کارشان را بکنند که صندلیهای آنان در گرو هستی شماست .
عالی ، عالی ، عالی و..........عالی