در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمد عمروابادی: شب بیست و هشتم... «من» چیه؟... فقط می‌خوام همینو بفهمم... «من» یعنی
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 21:36:22
شب بیست و هشتم...

«من» چیه؟... فقط می‌خوام همینو بفهمم... «من» یعنی چه چیزی...
اگر وقتی به حرکت انگشتات نگاه می‌کنی، در شگفتی و حیرت فرو بری یعنی دچارش شدی... زنجیره علت‌ها رو دنبال می‌کنی... می‌رسی به یک نقطه آغاز... به جایی که این حرکت رو اراده کرده... از این «من» حرف می‌زنم...

تنها چیزی که دقیقا خودش رو حس می‌کنیم، نه تصویرش رو... هر چیز دیگه‌ای که از جهان می‌دونیم همه تصویره... و تصویر، یک نمود از واقعیته اما خودش نیست... هر مرحله که نزدیک‌تر بشی، یک لایه واقعی‌تر می‌شه، یک پرده شفاف‌تر می‌شه... اما هنوز خودش نیست...
آیا پایانی بر این زنجیره هست؟ نمی‌دونم... اما می‌دونم کلید راز همون جاست که بهش می‌گیم «من».
پوریا صادقی (spouria)
سوال اینه که آیا “من” یک چیزه مستقله یا مجموعه ای از چیزها.
آیا ماشین یه چیزه یا مجموعه ای از چرخ و موتور و فرمون و ...
گویا “من” هم مجموعه ای از چیزهاییه که بهشون عکس العمل نشون میدیم. خوشمون میاد، بدمون میاد.
شاید اگه همه ی اون لایه ها رو برداریم، به “هیچی” برسیم. اگه همه ی قطعات ماشین رو برداریم، به هیچی میرسیم.
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
محمد عمروابادی (mohammad)
پوریا صادقی
سوال اینه که آیا “من” یک چیزه مستقله یا مجموعه ای از چیزها. آیا ماشین یه چیزه یا مجموعه ای از چرخ و موتور و فرمون و ... گویا “من” هم مجموعه ای از چیزهاییه که بهشون عکس العمل نشون میدیم. خوشمون ...
در این نگاهی که ازش نوشتم، «من» یک چیز مستقله که در یک چیز کلان‌تر ریشه داره...
مثال «ماشین»، در این نگاه نمی‌گنجه چون آگاهی و اراده نداره و همه قطعاتش هم‌ارزه، «من» با آگاهیش و از اون مهمتر با «خودآگاهی»ش معنی می‌یابه...

اما متوجه جان کلام شما شدم، چرخ، موتور، و ... (دست، قلب، ...) ابزارهای تحت مدیریت این من در بستر این جهان هستند، و بخشی از این «من» نیستند... «من» اون مرکز خودآگاهی و اراده، پیاده‌سازی‌شده در قالب مغز هست (حتی خود مغز هم ابزار ظهورشه نه خودش یا بخشیش)... «من» یا بخش‌بخش نیست یا دست کم بخش‌بخش بودنش موضوع این نگاه نیست.
۲۷ اسفند ۱۳۹۹
پوریا صادقی (spouria)
محمد عمروابادی
در این نگاهی که ازش نوشتم، «من» یک چیز مستقله که در یک چیز کلان‌تر ریشه داره... مثال «ماشین»، در این نگاه نمی‌گنجه چون آگاهی و اراده نداره و همه قطعاتش هم‌ارزه، «من» با آگاهیش و از اون مهمتر ...
متوجه نگاهتون شدم.
یه نکته رو تصحیح کنم: منطورم از اجزای من، اجزای بدن نبود. دوست داشتنی ها و دوست نداشتنی هامون رو گفتم که “من” رو شکل میده. اینکه سبز دوست دارم و قرمزنه. اینکه ترش دوست دارم و تلخ نه. اینکه خدا رو دوست دارم و شیطان رو نه. ایران رو دوست دارم و امریکا رو نه.
البته که گفتید این ربطی به نگاهتون نداره و “من” مدنظرتون یه چیز خارج از حیطه ی جسمه که به کالبد اعمال شده. .
۲۷ اسفند ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید