یک اجرای فاجعه از یک ایده خوب!
این نمایش را مهمان گروه بودم و به دعوت دوست عزیزم محمد حسین رمضانی به تماشا نشستم! تماشا که چه عرض کنم، تحمل!
بر خوردم لازم میدانم که حتما نمایش را نقد کنم. بدون تعارف. قطعا این برای همه ما سازنده تر است و فرهنگ نوشتن و انتقاد کردن، بهتر از تعارف است!
پوستر را ببینید! انگار قرار است به یک جُنگ شادی در پارک ارم برید که احتمالا جاگلر و شیر و فیل و اینا هم توش هست! اما تم نمایشی که ما دیدیم، جَنگ بود!
بازی بازیگران یک اپسیلون هم کارگردانی نشده بود. شخصیت ایوو هیچگونه تغییری نمیکند! هیچگونه تغییر حالتی ندارد! وقتی ما قرار است داستانی را به وسیله دو شخصیت اصلی و یک راوی جلو ببریم، شخصیتها مستلزم رشد، تقلیل، تغییر، ... هستند. وگرنه یکنواختی شدیدی تمام طول نمایش را فرا میگیرد. روابط علت و معلولی بسیار خوبی در متن وجود دارد، اما بازیگر به کفشش هم نیست! کار خودش را میکند. ایوو را بازیگری بر عهده گرفته که ابدا کنش پذیر نیست و یک تیپ را 60 دقیقه تحویل ما میدهد. چرا کارگردانی نمیکنی آقای میرزایی؟ چرا از بازیگرت بازی نمیگیری؟ چرا ازش نمیخواهی تمام احتمالات ممکن را در نظر بگیرد؟ چرا کسی
... دیدن ادامه ››
که خوب متن را حفظ میکند را بازیگر خوبی میدانیم در حالی که ساده ترین کنش ممکن روی صحنه تئاتر را درک نمیکند؟ بازیگر مقابلش (فرانسوا) برخلاف انتظار ایستاده است، اما ایوو حتی درک تغییر دیالوگ را ندارد و چند بار میگوید :"پاشو".
بازیگردانی بازیگران خردسال و نوجوان، عملا اتفاق نیافتاده است.در مورد بازی شخصیت ملانی اصلا نمیخواهم چیزی بگویم چون کنترل کلمات از دستم خارج خواهد شد.
صحنه در بخش عظیمی از نمایش در اختیار داستان و بازیگران نیست. ریتم و میزان سن و صحنه پردازی و ... که نوش جان.
ای کاش نویسندگی و کارگردانی شما در یک سطح بود. نتیجه قطعا چیز دیگری بود.