"حاد، کنشمند و تاثیرگذار است"
سودابه، کامبیز و رسول بیشتر از چند دهه سابقه مرگ و زندگی در این کشور را دارند، اما درد موروثیشان آنقدر عمیق است که هر چقدر در شکل و شمایل مختلف بازنمایی شوند، همچنان ضروری و شنیدیاند.
روایت مثلثوار این سه شخصیت، گیرا و درست نوشته شده است. کامبیز که در ابتدا عنصر تیپیکال یک بچهپایین به نظر میآید، در ادامه با تصمیمی که میگیرد تبدیل به شخصیت میشود و چنین آشناییزدایی خلاقانهای یکی از عناصر مثبت این نمایشنامه محسوب میشود. سودابه، زنی قربانیشده شرایط و تسلیم تقدیر بوده و رسول، مردی است که تلاش میکند با عادیسازی اوضاع شرایط را قابل تحمل کند. اما مگر اوضاع حاد را میشود تحمل کرد؟ مگر اوضاع تاریخی و جغرافیایی ما در ایران با انکار کردن عادی میشود؟ مگر جامعه شکل میگیرد که اوضاعی کانالیزه و مرتفع شود؟ چنین است که "حاد" با فضاسازیهایی شبیه به آثار استادمحمد و نعلبندیان، همچنان ضرورت اجرایی دارد و میتواند مخاطب را درگیر کند.
نکته بعدی بازیهای این اثر است، سودابه گیرا و دقیق است. کامبیز پر جزئیات و متفاوت است و رسول پارادوکس درستی از درون و بیرون شخصیت خود به ما ارائه میدهد. میتوان در مجموع مثلث درستی از خشم، هوس و ناامیدی را در بازیها مشاهده کرد، هر چند به واسطه پیچیدگی شخصیتها میشد انتظار بیشتری هم
... دیدن ادامه ››
داشت.
از نظر کارگردانی، حاد، مستعد و رو به جلو است. کارگردان متن را با شیطنتهایش دستکاری نمیکند و تمام تلاشش تصویر کردن درست کلمات است. بخشهای میانی بازی کامبیز، اکت تکراری درگیری در ابتدا و انتهای کار و مونولوگ پایانی سودابه، مخاطب را به تصویرسازی وامیدارد و کاری میکند از تئاتر لذت ببرد. این تصویرسازی از کنترل و دقت به جای کارگردان نشات میگیرد و میتوانیم به آن نمره قبولی بدهیم.
دربارهی صحنه باید گفت حذف کردن آکسسوار و استفاده از نور، ارتباطی با مینیمالیسم ندارد. وضعیت حاد است و شخصیتها مامنی ندارند. حتی صندلی هم ندارند تا بنشینند و یک نفس راحت بکشند. صحنه باید خالی باشد تا مخاطب از ابتدا یادش بیفتد که قرار نیست با شکوه الیور تویست مواجه شود. باید ببیند و بشنود و چه بسا به مذاقش خوش نیاید. بنابراین حذف صحنه نه تنها به جا، که به زعم من کنشمند است و بیارتباط به اوضاع سرطانزده تئاتر مستقل امروز نیست.
در مجموع میتوان گفت، حاد با وجود تمام نقصانها، تئاتری است که از دل دردهای گریزناپذیر ساکنین شهری میآید که سالها است به مرگ خود و دیگرانشان عادت کردهاند. این نمایش ارزش آمیزش با چشمها را دارد.
۴ اسفند ٩٩
امیرمهدی غرشی