ما هروقت می خندیم داریم به خودمون می خندیم. و هر چی بیشتر با خودمون راحت باشیم، بیشتر به خودمون می خندیم. و هر چی بیشتر خودمون رو بشناسیم و سانسور نکنیم، چیزهای بیشتری برای این خنده پیدا میشه. در واقع همه ی این دنیا مضحک و خنده داره، فقط ما حاضر نیستیم بعضیش رو بپذیریم و بهش بخندیم.
من نمایشنامه بازرسو نخوندم ولی پوریا جان به نظرم منظور این جمله اینه که اتفاقا بعضی جاها نباید بخندیم، برعکس باید اعتراض کنیم، مبارزه کنیم.
به زبان ساده وقتی میبینیم نابرابری و بی عدالتیه "از همه چی خوشمون نیاد" بدونیم که اگه خودمونو زدیم به بیخیالی و داریم به اوضاع موجود میخندیم، در اصل داریم به خودمون میخندیم، چون وضعی که توش قرار گرفتیم اصلا خنده دار نیست.
من نمایشنامه بازرسو نخوندم ولی پوریا جان به نظرم منظور این جمله اینه که اتفاقا بعضی جاها نباید بخندیم، برعکس باید اعتراض کنیم، مبارزه کنیم.
به زبان ساده وقتی میبینیم نابرابری و بی عدالتیه "از ...
متوجه منظورت هستم سیدمهدی جان. خندیدن به اصل بی عدالتی یا هر معضلی متفاوته با خندیدن به اثر هنری که داره اون معضل رو به زبانی دیگه بیان میکنه. ادبیات و خصوصا ادبیات نمایشی دنیا پر از این جور کمدی هاست که معضلات و محدودیت های اجتماعی، سیاسی، مذهبی و... رو به سخره میگیره. با حساب چیزی که میگی نباید به چارلی چاپلین هم خندید.
بکی از کارکردهای هنر تغییر پوسته ی ظاهری مسایل و بیانشون به زبان دیگه س. و اتفاقا کمدی یکی از روشهای تاثیرگذار برای غلو کردن مسایلیه که بطور روزمره از چشمها وا میمونه. مثل سواستفاده هایی که با زبان چرب و نرم از مردم میشه و ازشون سواری گرفته میشه. یا هر روش دیگه ای. این نمایش مخاطب عام داره. کمدی اجتماعی و سیاسی، مخاطب عام داره. یکی مثل من. مخالفت کردن باهاش، درک نکردن اصل موضوعه.
من نمایشنامه بازرسو نخوندم ولی پوریا جان به نظرم منظور این جمله اینه که اتفاقا بعضی جاها نباید بخندیم، برعکس باید اعتراض کنیم، مبارزه کنیم.
به زبان ساده وقتی میبینیم نابرابری و بی عدالتیه "از ...
یه مثال میزنم. دقیقا چیزی که چند روز پیش زیر یه پست تو همین تیوال نوشتم.
جایی از نمایش رییس جمهور با حالتی غلو شده خطاب به مردم میگه: شما شریفین، نجیبین و...
یه مخاطب عام قبل از این نمایش، از شنیدن این حرفها در تلوزیون کیف میکرده و حرفهای بعدش رو می پذیرفته. اما این امکان وجود داره که بعد از دیدن این نمایش، دفه ی بعدی که مسولی این حرفها رو بزنه، یاد این نمایش بیوفته و بفهمه داره ازش سو استفاده میشه.
اینها کارکرد هنر و کمدیه.
من نمایشنامه بازرسو نخوندم ولی پوریا جان به نظرم منظور این جمله اینه که اتفاقا بعضی جاها نباید بخندیم، برعکس باید اعتراض کنیم، مبارزه کنیم.
به زبان ساده وقتی میبینیم نابرابری و بی عدالتیه "از ...
سیدمهدی جان،
ما تا وقتی چیزی رو نفهمیم و درکش نکنیم، نمی تونیم بهش اعتراض کنیم. اعتراضمون فقط میشه غر زدن یا یکسری عکس العمل های هیجانی بی فایده. زیر اخرین پست از اقای متاجی کمی پذیرش و تغییر رو توضیح دادم.
ما اگه بدون هضم کردن و قلب کردن موضوعی باهاش مبارزه کنیم، عمل بیهوده س. برای نمونه اول باید بفهمیم بیعدالتی یعنی چی، از کجا میاد، هدفش چیه، ابعاد و مختصاتش چیه. تا بعد بتونیم جلوش وایسیم. اگه خشک و بی انعطاف و بی اطلاع بخوایم مقابله کنیم، نتیجه ای نمیگیرین. و خنده یکی از راه های صمیمی شدن و فهمیدن و قلب کردن چیزهاست.
به زبان دیگه، خنده مواجهه ی نهایی ما با اتفاقات یا موضوعات نیست. خنده شروع یه صمیمیته و صمیمیت درک میاره. و درک لازمه ی تغییره.