بعد از دیدن این نمایش میتونم بگم دقیقا چه چیزی تئاتر نیست. ساده ترین نکات یک اجرا در این نمایش دیده نمیشد. کارگردانی صرفا طراحی حرکت و عدم ماسکه شدن بازیگران و انتخاب دکور بی دلیل و لباسهای زیبای بی کاربرد و ترکیب رقص سماء و چرخش سر در رقص محلی و خیلی موارد دیگه نیست و حتی اگر باشه رئالیسم جادویی نیست, همونطوری که بارها نوشتن از سوئیچ پارتی و ربط دادن بی ربطش به جیرجیرک البته به جز نحوه تولید صدا توسط این موجود و همچنین ادبیات بی ادبیاتی که انگار مخلوطی از کلمات سخت فهم و ادبیات محاوره ای شبکه های مجازی اسمش نمایشنامه نیست. واقعا حیف که بازیگران کار با چنین متن و کارگردانی ای عملا هرکاری که انجام میدادند هم نمیتوانستند کمکی به اجرا بکنند. عجیب تر اینکه بعضی از حرکات و لغت ها در سطحی ترین وجه در اجراهای دیگه منجر به توبیخ میشوند و اینجا خیر, و عجیب تر اینکه دغدغه ی کارگردان به هیچ عنوان معلوم نیست حتی پشت ظاهر سخنان سنگین ولی پوچ. سالن تئاتر اشتباه ترین مکان برای انتخاب همچین اجرایی بود. بیشتر از همه دیدن برخی از اسامی و افراد در اجرا شوک برانگیز بود, خصوصا آقای نعیمی و مشاور کارگردان آقای فکری ارشاد. این بی مکان بی متن اجرا آیا نیاز به این همه بازیگر داشت؟ و اگر هرکدام نبودند چه میشد؟ این متن جز مونولوگ است؟ خیر. نظریه های اجرا و مقدمات تئاتر برای تدریس در دانشگاه نیستند. شاید در بعضی موارد نشان دهند چه چیزهایی اجرا را نادیدنی و بی دلیل میکنند.