در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سوده صادقی: در میان جنگل کلبه ای می گرید زیر باران روشنی مشهود است از پشت پلک ه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:48:12
در میان جنگل
کلبه ای می گرید زیر باران
روشنی مشهود است از پشت پلک های بسته اش

صبح زیر چتر خورشید
کلبه در خواب است
و بخار نفسش پیداست از دور

دوری پرندگان مست از آغوش درختان
به خزان نشانده سخت، جنگل را

و صدای باد
حزن آلود نجوا می کند
تنهایی جنگل را
در میان شاخه ها

سال ۱۳۹۷✍?
پوریا صادقی، مجتبی مهدی زاده و جعفر میراحمدی این را امتیاز داده‌اند
گفتم تو نمی دونی که من می ترسم
تو رو با خودم تنها بذارم؟
من وقتی خر میشم خیلی خر میشم
خندید،خنده‌ش شد خورشید،تابید و گرمم کرد
گفت خیلی خری دیوونه
گفتم میدونم بابا،هی میگه
باز خندید،از اون خنده ها که چشماش می خنده
گفتم تو که ندیدی،رم که می کنم
عین یه ... دیدن ادامه ›› گراز ماده که جنینش مرده باشه تو دلش
می زنم همه جنگل موهاتو پریشون میکنم
داد می کشم داد می ترسونه تو رو
زبونم لال یه وقت بارون میاد تو چشمات
باز خندید،گفتم من میترسم از خودم
تو هم بترس ازمن،
بذار یه کاری رو بالاخره دوتایی با هم انجامش بدیم
جدی شد،نخندید،دلم هری ریخت
گفت من برم دیگه نمی ترسی؟
تو دلم گفتم زکی،تو بری دیگه کی اصلا میمونه
که بترسه یا نترسه
زل زدم به انگشتای پاش
بلند گفتم نه نمی ترسم
اصلا تو بری بهتره،آروم میشه هوا
باد نمیاد،ابر نمیاد،همیشه خورشیده
گفت ای دیوونه،باز خندید
خنده هاش شد نسیم اردیبهشت
که از دریای سبز آبی
پربکشه به تن آدم تو ساحل نوشهر
نخندیدم با خنده هاش،فهمید ابریم
رفت،انگار که هیچوقت نبوده
حالا جای خالی خنده هاش
گوشه آسمون یه لکه سیاهه
هر کی می پرسه دیوونه
اون سیاهی چیه گوشه آسمونت؟
میگم قدیما خورشید بود
الان هیچی نیست،هیچی
۰۹ خرداد ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید