در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمد نورالدینی: مرثیه‌ای برای مهدی کوشکی و رویای کودکی که به باد رفت! ۱۲-۱۳ ساله بودم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:51:29
مرثیه‌ای برای مهدی کوشکی و رویای کودکی که به باد رفت!
۱۲-۱۳ ساله بودم که تو را، ساکت و مغموم در گوشه‌ی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهر خرم‌آباد پیدا کردم. آن زمان جوانی بودی -لابد شبیه امروز من- پر از آرزو و فکر و -لابد شبیه امروز من- غمگین از اینکهبرای شندرغاز پول معلمی باید وقتت را به گل‌بازی و نقاشی با ما بگذرانی.
آخ! مهدی! با آقای کوشکی آن زمان من چه کردی که حالا در پی این همه سال شرم دارم بگویم که چه کسی بود که من، گمگشته بی‌پناه را، راه زندگی کردن آموخت و من، و هر آنچه امروز من است مدیون اوست؟!
غم آنچه که تو امروز شده‌ای -که به خودت مربوط است- بر دل من مضاعف شده. غم تغییر تو از "کاسیت در زنجیر" و "ولپن" به این "لاله‌زاری" های "مستقل" و "شهرزاد" ی ات! مهدی! این ۱۶ سال با تو چه کرده است؟
بر تو چه رفته که هشتگ نامت با این همه ابتذال عجین شده؟
دیگران ترسواند! محافظه کارانی چون من که به رویت می‌خندد و در پشت سر ریشخندات می‌کنند. اما من با دل آن پسرک ۱۲ ساله که قلبش از شور عشق به هنر تو به تپیدن افتاد چه کنم؟
مهدی کوشکی! خدا را شکر می‌کنم که همان روزهای اول که تو را در قالب جدیدت باز شناختم، تمام رشته‌های میان خودم و خودت را ... دیدن ادامه ›› گسستم. نه! تو دیگر اولین معلم من نیستی!
و این نه مرثیه‌سرایی برای من، که تبری جستن من از تو و آنچه تو هستی است. و اگر مرثیه‌ای برای سرودن باشد برای توست و آنچه که تو با خود کردی.
۹۹٫۲٫۲۹
مهدی_کوشکی
محمد_نورالدینی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید