انسان همواره در تلاش هست که برای خودش دایره ای رسم کند و سراسر عمر خود رو محدود به همون فضای کوچک کنه.
این فضا، قوانین ، آداب و رسوم هست. برخی قوانین اجتناب پذیر به نظر میرسند. اما برخی دیگر را خودمان با وسواسی فکری اعمال میکنیم.
در بیشتر مواقع حتی علت پیروی از این قوانین رو نمیدونم بلکه فقط به خاطر حجم شرطی سازی شده ذهنمون اونها رو اعمال میکنیم.
رها شدن از بند این محدودیت ها نیازمند چند مورد هست که اولین و مهمترین اونها پذیرش هست.
آزادی زمانی به وجود میاد که قبول کنیم یوغی در کار هست. معمولا این دسته از انسان ها سخت میجنگن تا با همین محدودیت ها زندگی کنند.
شوربختانه خود ما در مثال زدنی ترین جامعه ی ممکن زندگی میکنیم. پس درک این موضوع برامون ساده تر هست.