این متن برای "سید محمد مساوات" و به سبک و سیاق آثارش نوشته شده و علائم نگارشی یا اصطلاحات به کار رفته عامدانه به این شکل هستند و همگی
... دیدن ادامه ››
به سه نمایش آخر وی(بی پدر، این یک پیپ نیست و بیگانه در خانه) ارتباط یا ارجاع دارند. لذا اگر این نمایش ها را(به خصوص بیگانه در خانه) را ندیدید نمیتوانید مخاطب این نوشته باشید.
.
.
"بیگانه در خانه" را دیدم/در ابتدا بیگانه را نیافتم اما خانه را چرا/ خانه ای که با قدرت هر چه تمام تر طراحی شده تا یادآور هزاران چیز باشد/از خانه های کلاسیک قدیمی گرفته تا خانه های فیلم های ژانر وحشت و تا خانه های پرجزییات "آلفرد هیچکاک"/ اتفاقن هیچکاک را هم در خانه دیدم/ از پنجره این بار جلویی/ نه فقط هیچکاک را بلکه عناصر سازنده هیچکاک را/تعلیقش را/ چشم چرانی هایش را/ بیگانگان در ترنش را که اینبار در خانه بودند/ "چاقو" و "حلقه" و دیگر اشیای بی جانی که در فیلم هایش جان میگیرند و کاراکتر می شوند را/ مادر پیر "نورمن بیتس" با بازی "دینو زمام حدده" و با زبان آلمانی(شاید هم با زبان من در آوردی میرفویی) را/ حضور همیشگی کارگردان در اثرش که اینجا با اشاره و ارجاعاتی به نمایش قبلی مثل "۴ دقیقه و ۳۳ثانیه سکوت" شکل گرفت را و خیلی نشانه های دیگر از دنیای "هیچکاک" را که در این متن فرصتش نیست/بیگانه را ندیدم اما سینما را هم دیدم/ چشم سوم چشم چران،دنیای تئاتر را با سینما پیوند زد/ فرصتی تازه خلق شد تا جزییاتی که در تئاتر تا به حال نمیدیدیم حالا با خیال راحت ببینیم/ بازی زیرپوستی و درون گرا را با نگاه خیره ببینیم/حلقه گمشده شوهر پیرزن را با نگاه خیره ببینیم/ جزییات و دیتیل کاغذ دیواری را در کنار قاب عکس های خانه قبلی با چشم خیره ببینیم و بفهمیم تا به حال در تئاتر چه چیزهایی را نمیدیدیم/بفهمیم که همیشه در تئاتر مشغول دیدن چیزهایی بودیم که قادر به دیدنشان نبودیم/ کمی شبیه به کاری که مگریت در نقاشی کرد/مگریت می گفت: " هر چیزی که میبینیم چیز دیگری را پنهان میکند"/اینجا چه چیز،چیز دیگری را پنهان میکند؟/ پرده سینما صحنه تئاتر را؟/دوربین فیلمبردار و تصاویر نمایش داده شده روابط بین آدم هایش را؟/ پیرزن جعبه اش را؟/خانواده مهاجر بودنش را؟/ مرد اکانت جعلی اش را؟/ al7 شخصیت دیگرش را؟/ زن، تمایلات سرکوب شده و درونیاتش را؟/ کارگردان "فی فی" را؟/ماسک پیرزن،بازیگرش را؟/ "دینو زمام حدده" نام دیگرش را؟/ما چه چیز را میبینیم و چه چیز را نمی بینیم؟/ اینجا انگار همه چیز پنهان است/ انگار رازی هست و سوالی/ جوابی نیست و پاسخی/همه چیز بیگانه است و همه با هم بیگانه اند/ در کشور/ در ساختمان/در خانه/ در اتاق خواب/ در اینستاگرم و واتس اپ و شبکه های مجازی و در هزاران جای دیگر/ زن و شوهر حرفی نمیتوانند بزنند/ در واقع حرفی برای گفتن ندارند/ هر چه می گویند از al7 است/ از یک بیگانه/ از کسی که معلوم نیست واقعی است یا مجازی/ هیچ سخن دیگری نیست/ هیچ عشق و دوست داشتنی/ هیچ رابطه و تعاملی/ هیچ فیلم دیدنی در کنار هم/ هیچ غذا خوردنی در گرمای آشپزخانه/ هیچ سیگار کشیدنی با هم در تراس طبقه هشتم/ هیچ و صد هیچ دیگر که باعث شد بیگانه را ببینم/ در سالن مستقل و ردیف آخر، یک چشم به صحنه و یک چشم به پرده/ یک چشم به پیرزن و یک چشم به جعبه/ یک چشم به فیلمبردار و یک چشم به فیلم پخش شده و غرق شدم در دنیای غریب ساخته شده ای که با آن آشنایم و نه بیگانه و در آخر گم شدم بین دنیای سینما و تئاتر در صحنه/ میرفو/