نمایش جالبی بود و هماهنگی بازیگراش خیلی خیلی خوب بود و در عین حال تلخ . فقط اگه بیشتر توجه میکردم قبل از نمایش حتما یه خلاصه از نمایشنامه کله تیزها و کله گردها رو میخوندم و میرفتم فکر کنم بهم بیشترم میچسبید و چند دقیقه طول کشید لود شم :)) امروز رفتم راجبش خوندم برام کامل جا افتاد
برام خیلی جالب بود از انتخاب چهره ها که اکثر بازیگرها هر دو نفر بازیگرخیلی مشابه هم بودن ، و بر مبنای اسم نمایش 50-50 ، حتی چهره ها و شخصیت ها هم تقسیم میشدن
در عین غم آدم رجوع میکنه به زندگی به خودش ...
آیا زندگی من بهتر از اینه ؟ وقتی تو هرم مازلو و نیازهای اولیه زندگی گیر افتادیم
زندگی دست ماست یا دست سرنوشت ؟ شاید هر دو شاید همه چی 50-50است
پ . ن: چقدر بازی نقش دلقک دوست داشتم اصن یه وضیییی :))) دلم میخاست برم بغلش کنم