<<<<"وفاداری" تفنگیه که توی آینه به سمت خودت شلیک می کنی؛ اما "خیانت" همون تفنگه که به سمت پیشونیت گرفتی و شلیک
... دیدن ادامه ››
می کنی>>>>
(یکی از بهترین دیالوگ های تئاتر)
{{{سقوط یک نابغه ی لعنتی}}}
برای من سید محمد مساوات و رضا ثروتی دو کارگردان جوان پر از ایده و جنون و نبوغ هستند که آثار مساوات سابقا عزیز رو از "قصه ظهر جمعه" در سال ۹۳ دنبال می کنم (با این توضیح که تمام ۷ اثرش رو حداقل دو بار دیدم و رکوردم در مورد دیدین یک تئاتر مربوط به همین کارگردانه که "خانه وا ده" رو ۷ بار دیدم)
اما برسیم به اجرای امشب؛ برای من ۴۰ دقیقه ی ابتدایی کار باز پر از شعف و حیرت و شگفتی از این میزان دیوانگی و ایده های درخشان و تسلط در آمیزش ۲ مدیوم سینما و تئاتر که در هم منزوج شدند و یک تعریف جدیدی از تلفیق این ۲ هنر به تماشاگر میده!!! اما از لحظه ی عیان کردن فیلمبردار، اون ایده ها و متن و روند داستانی سطح کیفیشون خیلی افت می کنه و اون بازی متفرعنانه با تماشاگر بابت ۴ دقیقه و نیم سیاهی همراه با کانتر برای من تیر خلاصی بود که تمام اون حظی که از یک سوم ابتدایی کار بردم، مثل بالا آوردن شخصیت مرد تئاترتون از فرط شرب خمر (در مورد من از شدت تبختر کارگردان و تطویل بی مورد متنی که کشش این تایم را ندارد) بر منم حادث شد.
موخره: جناب سید محمد مساوات گرانمایه شما جزو استثنائات تئاتر امروز ما هستی!!! (منی که توی ۲۱ سال اخیر حدود ۱۵۰۰ تئاتر دیدم، با توجه به تجربیات خودم چنین ادعایی را دارم) حیفه که برند و سابقه ی درخشانت، دستخوش یکسری تعریف و تمجیدهای ناصواب بشود.
خواهشا از خودت و هنرت مراقبت کن که چشم امید افراد تئاتربین به شما و چند نمونه ی انگشت شمار دیگه هست در این آشفته بازار تئاتر معاصرمان که هر اتودی از چند دانشجو یا هنرآموز آموزشگاه ها رو به اسم تئاتر در هر پستویی (Black Box) یا با یکسری سلبریتی در سالن های لاکچری هتل های آنچنانی به خورد ما تماشاگران بینوا می دهند.