"تنها"
من از نگاه تو دانستم در آن غروب شب یلدا
درست مثل خودم هستی درست مثل خودم : تنها
من و تو ساز هماهنگیم حریف زخمه ی دل سنگیم
همیشه روز تو شبرنگ است هماره هر شب من یلدا
من و تو داروندارمان چقدر اندک و بسیار است
دلی به نازکی شبنم غمی به گسترهء دریا
کنون
... دیدن ادامه ››
که چشم کسی دیگر به انتظارِ تو بر در نیست
بزن به حلقهء تنهایی برو به دیدن یک رؤیا!
وگر که رهزن بیخوابی به راه خواب تو زد برخیز
سوار اسب خیالت شو بزن به کوه و بیابان ، یا↘️
ز راه درهء پیچاپیچ ز جَنب جنگل بی ساحل
برو ز شهر شباهنگام به سمت دهکده ی نیما
همو که موج صفت سیلی به هر دو گونهء ساحل زد
عتاب کرد به آرامش خطاب کرد به آدمها ...
قنبرعلی رودگر