یادداشتی بر نمایش فرمالیته
...
راهی که از جهنم به حیات حقیقی میرسد راهی است سخت و بس دشوار
این کلام میلتون همواره در گوش من زنگ می زند، کلامی که در کتاب بهشت گمشده سالها پیش آمده اما انگار هر روز نمود و نماد بیرونی بیشتری پیدا می کند
در شرایطی که تئاتر از آنچه علتش نامگذاری شده فرسنگها فاصله گرفته گروه های جوان در جهنمی که فرهنگ کشور در آن گرفتار شده به دنبال جرعه ای و یا حتی کمتر قطره ای از
... دیدن ادامه ››
امید می گردند
در راستای همین مکاشفه که البته شاید نام مکاشفه کمی برایش دهان پر کن باشد، فرمالیته بعد از ماهها زیستن در برزخ روی صحنه آماده است
اثری که در ابتدا با آرایه های کمدی شکل گرفت اما با گذر زمان و تحولات داخلی و خارجی وجه گروتسک آن نمود بیشتری پیدا کرد روی صحنه بردن اثر در وضعیت فعلی بیهودگی سیزیف را نیز به سخره می گیرد
بیهودگی تئاتر امروز جنسش از هر بی چیزی بیشتر بوده و سربازانش بی امید به فتح برج و بارویی پا در میدان نبرد می گذارند
در زمانه ای که خندیدن به سان بخشی از متن فرمالیته به مشکلات عضلانی و اختلالات رفتاری برمیگردد، فرمالیته نه تنها از وجه کمیک خود فاصله گرفته بلکه برایمان به یک تراژدی پنج پرده ای مبدل شده است عناصری
در این میان اما نه لبخند بلکه زهرخند خود را نثار تئاتر کرده و می کنند، عناصری که از جعبه های پوچ فرهنگ بیرون آمده و با ردایی رسولانه تیر خشم خود را نثار دشمن می کنند
بی آنکه بدانند ماییم که سالها از ضربات سهمگین لگد اسلحه هایشان سر بر زمین می ساییم
فرمالیته روایت باز کردن بسته است، بسته هایی خالی که از ابتدا باز بوده اند، تنها بسته می شوند و گوشه ای مدفون تا بعد از فراموشی با امید بیشتری بازشان کنیم
علی صفری
نویسنده و کارگردان اثر