"ای فدای تو همه بزهای من، ای به یادت هیهی و هیهای من"
شبیه پلی شدن شجریان وسط سلکشن شاد، دور از انتظار و لذت بخش بود
فط یک نکته اینکه یه بخشهایی از کار به دلیل نوع سازها ونوتها زیادی حماسی بود انگار شاهنامه خوانی بود به جای مولوی خوانی که اینجاهاش یکم برام تیز و گوشه دار بود ترجیح میدادم لطیف تر باشه تِم کار و بیشتر از جمال بگه تا جلال، مثلا داشتم از پرده شُبان کیف میکردم که ناغافل موسی رو صحنه اومد و فضا رو دوباره برگردوند، ولی در کل سلیقه ایه ماجرا
و اینکه میخوام دفعه بعد با خودم یه شات گان بیارم سالن نمایش، تا اونهایی رو که وسط اجرا موبایلشون رو روشن میکنن با "قنداق تفنگ" بفرستم سرای باقی، بعد اگه ازم پرسیدن خب چرا بهشون شلیک نکردی مَرد؟ بگم این وسیله شخصیمه هرجور بخوام ازش استفاده میکنم.
اونایی که عکاسی میکنن، لواشک میخورن، بِیبی سیتینگ میکنن، بی دلیل میخندن،سینوزیت یا سندروم پای بی قرار دارن هم تو نوبت رسیدگی هستند.