در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمد اوحدی حائری درباره نمایش لانچر ۵: جامعه‌ی خطر درباره‌ی نمایش‌ «لانچر ۵» به نویسندگی و کارگردانی مسعود
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 22:48:25
جامعه‌ی خطر
درباره‌ی نمایش‌ «لانچر ۵» به نویسندگی و کارگردانی مسعود صرامی و پویا سعیدی

محمّد اوحدی حائری
m.ohadihaery@modares.ac.ir
نشریه دنیای تصویر، شماره ۳۰۱، آبان ۱۳۹۸

یک مسئله‌ی بزرگ در نقدِ آثاری که به نقد اجتماعی و سیاسی می‌پردازند، مسئله‌ی غلبه‌ی محتواست. گاهی اوقات محتوا آنقدر قدرتمند است که هر نقدِ ... دیدن ادامه ›› فُرمی را تحت شعاع قرار می‌دهد. لانچر ۵ نیز از این قاعده مستثنی نیست. اثری که خبری از درونِ سربازخانه‌ها را به روی صحنه آورده است و اما بیشتر از پرسش، انعکاسِ خشمِ درونیِ جامعه‌ای است که هنوز پدیده‌ی سربازی را نتوانسته هضم کند. لانچر ۵ معترض است. معترض به فرآیندی که سربازان در سربازی می‌گذرانند. معترض به فرآیندی که انسان‌ها در فضایی بسته به یکدیگر رحم نمی‌کنند. معترض به جامعه‌ای که مجریِ قانون برای اجرای قانون، قانون را پشت سر می‌گذارد. این آخری شاید خطرناک‌ترین توصیف برای یک جامعه باشد. نوعی ارضای ذهنی که فرد را از عمل‌گرایی باز می‌دارد و در واقعیت تاثیری نمی‌کند. لانچر ۵ در مورد یک جنایت است که در سربازخانه اتفاق افتاده است. افسرِ مربوطه به دنبال پیدا کردنِ پاسخ به هر وسیله‌ای متوسل می‌شود و در نهایت در اوج خشونت به پاسخِ خود دست می‌یابد. پاسخی که در انتها به چالش کشیده می‌شود لیکن با همان شعار همیشگیِ عمل به وظیفه، توجیه شده و نمایش به پایان می‌رسد. یکی از خصوصیاتِ حکومت‌هایی که سنگ روی سنگشان بند نیست این است که با سوپاپ‌هایی خشم را تخلیه می‌کنند. لانچر ۵ مشخص است که درباره مناسبات سربازی در کجا صحبت می‌کند اما عکس شاه بر روی صحنه زار می‌زند و استفاده‌ای معکوس از آن صورت می‌پذیرد که مشکلات ارزیابی و بازبینی آن را به این مرحله رسانده است. بازی‌ها خوب است و لذتِ بصریِ چشم‌گیری دارد هر چند که مشکلِ بیان (که مشکلی همیشگی در تئاتر ایران است) در این نمایش نیز آزاردهنده است و برخی از دیالوگ‌ها به گوش نمی‌رسد. نمایش با طرح مسئله شروع می‌شود. بازجویی‌ها با شیبی به سمت بالا اوج می‌گیرد و سرانجام به کتک‌کاری می‌رسد. طراحی‌صحنه هم اگر از قفسه‌های بی کارکردِ انتهای صحنه بگذریم، با کمی اغماض در مسیرِ نمایش حرکت می‌کند. همه‌ی این‌ها سَرِ جای خودش، اما مسئله بر سرِ مواجهه با موضوع است. لانچر ۵ آنچنان خشمگین است که صحنه‌ی تئاتر را تبدیل به صحنه‌ی انتقام می‌کند. انتقام از تمامِ کمبود‌هایِ قانونی و اجتماعیِ بیرونی. بر روی کاغذ شاید این مسئله امری خجسته باشد و تئاتر به مثابه یک سرپناه برای مردم در نظر گرفته شود. اما در عمل، نقشِ سوپاپ اطمینان را بازی می‌کند و در نتیجه، ناخودآگاهِ جمعیِ ما از این حظِّ بصری تسکین یافته و از عمل پرهیز می‌کند. به تعبیری، هر چه در موردِ یک مسئله به سادگی صحبت شود، اهمیتِ آن رنگ می‌بازد و پیشِ پا افتاده می‌شود. مدت‌هاست که مسئله‌ی تجاوز در سربازخانه‌های ایران بر سرِ زبان‌های مردم است. بسیاری سر از بیمارستان‌های روانی در آورده‌اند و نتوانسته‌اند به جامعه باز گردند. مردم نیز آنقدر در این مورد حرف زده‌اند که برایشان چیزی عادی شده است. سازندگان لانچر ۵ به این فکر می‌کنند که باید واکنشی هنری نشان دهند. پس مسئله را به صورتی واضح بر روی صحنه می‌آورند. اما جامعه‌ی خطر اینجا بروز می‌کند. جامعه‌ای که مفاهیم را از دست می‌دهد. جامعه‌ای که قبحِ عمل را به مرور فراموش کرده و فقط خشونت را طلب می‌کند. از میانه‌ی نمایش، مسئله‌ی تجاوز تبدیل به دادخواهیِ از ظلم می‌شود و مخاطب همچون تئاترهای یونان و رومِ باستان طلبِ خشونت می‌کند. فضا پیچیده می‌شود. خشونت به اوج می‌رسد و در انتها، سربازِ خنگ نقش ساتیر را بر عهده گرفته و با گرفتنِ خنده، او را راضی به خانه می‌فرستد. بنابراین می‌توان گفت که لانچر ۵ بیشتر از آن که طرح پرسش کند، به دنبالِ پاسخ است و پاسخی تجویزی را ارائه می‌کند. مسئله‌ای که نگران‌کننده است. کارگردانانِ ما گاهی اوقات به کیفیتی قابل قبول می‌رسند اما در ارائه‌ی کار خود به دنبال ارسال پیام هستند و هنر را به رسانه‌ای منعکس‌کننده تنزل می‌دهند. به نظر می‌رسد فُرم همه چیزِ خود را می‌گوید ولی در این نمایش، فُرم فدای خشم و پیامِ خشمگینِ نمایش شده است.
امیرمسعود فدائی و محمد فروزنده این را خواندند
پویا فلاح و mahaya این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید