مردم نان ندارند بخورند. کلمه گوشت به کلماتی از سنه مستشرقین کهن میماند. مردم مهمیز چرمی سق میزنند. کسی جرات ندارد فرزندش را به شارع عام بفرستد.
... دیدن ادامه ››
کار خلق از اکل میت گذشته است، توله آدمیزاد را دزدیده، آبپز نموده و خورده اند از فرط جوع. آفتاب که زد و برفها که آب شد، مردم به مراتع رفته اند و دارند ِمثل گاو میچرند. عده ای هم در حین چرا میمیرند.هربار گندمی که میخریم، قیمت باالاتر میرود.مغول این قدر خون نریخت که قحطی دارد آدم میکشد. انگلیسها میبرند و هیچ کس حرفی نمیزند. میگوییم از هند بیاوریم، میگویند غذای ایرانی نباید از خارج بیاید. ولله ترسشان این است که قیمت بشکند. انگلیسیها هم در خرید ملاحظه قیمت نمیکنند. هر شاهی که نرخ نان گران میشود، یک کرور تلفات دارد.چه میشود اگر از انبار شاهی قدری مرحمت نمایید؟!
ولا یکون مومن الی سخیا ، در ایمان
شاه شکی نیست، پس سخاوت را شما یاد ما بدهید
پ.ن .دو روز دنبال این مونولوگ درخشان محمدحسن میرزا بودم. :))))