جان براون :"مشکل من اینه که همیشه خوبم اگر مریض بودم همه چیز خوب بود"
درام نویس انگلستان موضوع درام خود را یکی از جنبه های مهم نظریه های شخصیت قرار داده که به ماهیت انسان می پردازد، شعرا، فلاسفه و نویسندگان، هنرمندان در طی قرن ها با آثار متفاوت در زمان خود به مردم نشان داده اند. سوالهایی که آیا ما مسئول زندگی خود هستیم _چه چیزی برما غلبه دارد _آیا به گذشته خود وابسته هستیم یا مستقل؟ هدف ما خرسندی است یا رشد؟وقتی ما تجربیات فزاینده ای را در ناهشیار شخصی خود بایگانی می کنیم دچار عقده می شویم، برخی عقده ها مضر هستند برخی مفید.
در نمایش سکوت سفید جان براون به دنبال آرامشی هست که ریشه در ناکامی های کودکی او دارد، نوع زندگی کودکی باعث شد در بزرگسالی و اسارت به علت عدم امنیت، مطیع و ترسو و قانع باشد. جان براون با استفاده از پرسونا (نقاب) شخصیت خود را مخفی و متفاوت نشان می دهد و وانمود می کند به دنبال آرامش است اما در مقابل پرستار خود و روابط اجتماعی حاکم در بین آنها ناخواسته پرسونا کنار می رود و همه چیز او در هم می شکند و می فهمد سکوت سفید مشکل او را حل نمی کند و باید در درون خود بدنبال آرامش باشد.
آقای کوروش سلیمانی محترم از شما و گروهتون سپاسگزارم که ساعتی به آرامش دعوتمان کردید.