یکی از بدترین و مخرب ترین خصلت های اخلاقی انسان ها بلاتکلیفی هست. همیشه ضعیف تریت آدم ها کسانی هستند که تکلیف خودشون رو نمیدونن. شخصیت آرمان
... دیدن ادامه ››
هم از این دست شخصیت ها بود. و اینجور اشخاص همه کس رو مقصر نقصان خود میدانند و از همه انتظارهای نابجا دارند. مثلا از دو دوست خود انتظار داره که برای اینکه خودش تنها نباشه دست از آینده خودشون بکشن و مهاجرت نکنن. این اشخاص ادعای عاشقی میکنن اما وقتی حرف آینده و مسائل جدی وسط میاد پا پس میکشن و به قطع رابطه راضی میشن. نمونه ی شخصیت آرمان رو زیاد میبینیم. توی نمایش این شخصیت به نظرم به خوبی نمایش داده شد. البته بازیگر این نقش خیلی جای کار و تمرین بیشتری داره. و بزرگترین مشکلش بازی بیش از حد غلو شده اش بود.
در مورد بحث فاصله و جدایی های ناشی از دوری به نظرم روابطی که استحکام کافی رو از سمت هر دو طرف دارند، با دوری و فاصله از هم نخواهند پاشید. این مورد رو نیز نمایش به خوبی نشان داد. همونجوری که سارا با هشت ماه دوری همه چیز رابطه رو فراموش کرد. و در طرف مقابل سینا حاضر بود مدت خیلی طولانی تری هم پای رابطه اش بماند.
در این میان اشاره های کوچکی هم به شرایط اقتصادی و سخت شدن زندگی و سخت تر شدن مهاجرت شد که در جاهایی اندازه و مفید بود اما در جاهایی انگار به زور گنجانده شده بود و به دل نمینشست.
در نهایت بازی دخترها بهتر بود. امیدوارم در شب های آینده بازی ها جا افتاده تر بشه. ترجیح میدادم دکور برای نمایش در نظر گرفته شه و همه ی بار رو دوش چند تا صندلی نیوفته.
امشب نورپردازی مشکلات زیاد داشت به نظرم.
اون دوستی که گیتار مینواخت در آهنگ دوم اشتباهات بسیار زیادی داشت و اصلا مسلط نبود. با توجه به اینکه آهنگ ساده ای برای نواختن هست امیدوارم با تمرین بیشتر، مسلط تر ساز بنوازن.
نمایشنامه رو تقریبا پسندیدم. حرف هایی برای زدن داره و میتونه افرادی رو به فکر واداره.
امشب با توجه به سطح انتظارم از گروه اجرایی و مستقل بودن نمایش، ناراضی سالن نمایش رو ترک نکردم. امیدوارم نمایش روز به روز بهتر بشه. ممنون از زحمات همه ی اعضای گروه اجرایی.