نمایش «سه کیلو 250 گرم» به کارگردانی محسن نجارحسینی و نویسندگیِ مهدیه زندیه بازتابی از زندگی ناتورالیستیِ خانوادهای گرفتار مسائل اقتصادی است. خانوادهای که درگیر مسئلۀ اعتیاد و فقر است. آنچه در این اجرا مشهود است، زیباییشناسیِ کثافت زندگیِ این خانواده در طراحی صحنه است. اعضای خانواده، جز برادر بزرگتر، حاضر به انجام اموری غیر اخلاقی برای رسیدن به زندگیِ عادی هستند. دست به هر عملی چون دروغ، فروش مواد مخدر و تخریب شخصیت میزنند تا خود را موجه نشان دهند. آنچه کریستوفر لش در بحث «خودشیفتگی» میگوید در نحوۀ رفتار اعضای خانواده دیده میشود؛ افراد بهمنظور موجهنشان دادن کارهای غیر اخلاقی خود، دست به توجیه میزند و اعمال خود را صواب میداند. برادر کوچکتر، تضرر خود از شریک خود را عاملی برای انجام هر کاری میداند. به همین منوال، داماد، تعدیل نیرو و اخراجشدن از شرکت؛ زنِ برادر بزرگتر نیز زندگیِ سخت و حقوق کم دریافتکردن خود از ناخنکاشتن در آرایشگاه. رویدادهای تحمیلشده به این خانواده، ناخودآگاه، افراد خانواده را در باتلاقی میاندازد که آنها با هر دستوپازدنی بیشتر در این باتلاق فرو میروند.
مهدی زندیه، بهعنوان نویسنده، بحران خانوادهای را بدون هیچ سکوت و تنفسی روایت میکند. گویی، خودکار روی کاغذ گذاشته شده و هر رویدادی که پیشبرندۀ ماجرا باشد در متن گنجانده شده است. رویدادهایی کلیشهای، تکراری و دیدهشده که هیچ شوکی برای مخاطب ایجاد نکرده و او را به تفکر وا نمیدارد. این اتفاقات، پیشبینیشونده هستند، به طوری که تجربۀ محدود نویسنده در معرض دید قرار میگیرد و دلالتگرِ روایتهای کپیشده دربارۀ اعتیاد در آثار گذشتۀ هنری است. ضربآهنگ و ریتم اثر، آنقدر تند و بدون سکوت است که درواقع هیچ ریتمی را به وجود نمیآورد. همین امر، سبب میشود که کارگردان هم در این منجلاب با میزانسنهایی رئالیستی و غیر قابل توجیه، متوجه ضربآهنگ تند اجرا نشده و «سه کیلو 250 گرم» نمایشی بیریتم و عامهپسند لقب بگیرد.
همانطور که گفته شد، فضای این نمایش، فضایی ناتورالیستی که تنها به نشاندادن سیاهی و شوربختی خانوادهای بسنده میکند؛ در حالی که از موارد مهم
... دیدن ادامه ››
در خلق اثری ناتورالیستی «جبر وراثت» است. در پایان کار، جبر وراثت شکسته شده و شخصیتها باامید از صحنه خارج میشوند تا سوی زندگی مسرتبخش و خوشبخت حرکت کنند. از دیگر نقاط ضعف کار نیز تصمیم نویسنده یا کارگردان در خارجکردن بیدلیل و تعمدی همۀ شخصیتهاست که برادر بزرگ را بهزور در قاب تنهایی خویش نشان دهد.
مهران عشریه
بیستودوم مهرماه سال یک هزار و سیصدونودوهشت خورشیدی