و شک تیاتری که در حالیکه ادبیات ش قابل فهمه اما همزمان شما رو روی صندلی میخکوب میکنه، در حالیکه شما رو در طول تاریخ حرکت میده هیچ غریبگی و جدایی هم احساس نمیشه. شما در طول نمایش میتوانید در سال 347 هجری قمری باشید یا 1398 هجری خورشیدی! ( سیالیت در زمان) . در بعضی لحظات میخواین در ذهن طراح و نویسنده و برین و مطمین شین منظور پنهانش از کلمات، نقش ها، اکسسوری ها و رنگ ها همونیه که که حس کردین؛ مشتاقانه آرزو میکنم همه کسانی که تیاتر را می بینند به همه آنچه ظاهرا به اجرا در آمده بود شک کنند! چیزی فرای همه آن هایی که در سمع و نظر گوش نواز و چشم نواز می آمد یا حتا شوکه و به صندلی میخ میکرد در تیاتر هست. حضور خون و این قرمزی جادو وار در تیاتر های مهدی کوشکی فقط یک سبک مورد علاقه نیست، به نظر من چیزی ورای این خون وجود دارد، چیزی که همه ما در جامعه درگیرش هستیم اما انکارش میکنیم و وقتی عریان روی صحنه می بینیمش ممکنه بگیم اگزجره است؛ اما در واقع خشونت در تار و پود جامعه حقیقت تلخیه که همه ما داریم در عمق خشونت بارترین رفتارها و قوانین اجتماعی همزمان هم به عنوان قربانی هم به عنوان ظالم تجربه ش میکنیم. این هنرمندی و توانایی ست که همزمان تلخی رو با شگفتی هایی از طنز و شعر همراه میکنه. خشونت و ظلم شبیه شعری میشن روی صحنه ی مهدی کوشکی که نمیتونی از دیدنش رو برگردونی چون در عین ماهیت دوست نداشتنی خشم به طرز ظریفی نمیذاره نگاش نکنی. طراحی صحنه بیشتر شما را در دل نمایش میبره و بیشتر باعث دوخته شدن چشم به صحنه است. و پر دیالوگ های شاهکاری که در لحظه دوست دارید بسیاری شون رو حفظ شید. من که همه ش میگفتم حیف که خودکار ندارم بنویسم شون. دیدن و شنیدن این تیاتر رو از دست نباید داد.