گفت و گوی پریزاد سیف کارگردان نمایش" آواز قو"با سایت "دفتر سینمایی".
تاریخ انتشار 98/7/5
آواز قو نام نمایشنامه ای است به کارگردانی پریزاد سیف که توانست پس از سالها سعید پور صمیمی را بر روی صحنه تئاتر بیاورد.
گزارشگر دفتر سینمایی : پس از دیدن این نمایش با جناب آقای دارایی صحبتی داشتم و به لطف ایشان توانستم با کارگردان و بازیگر زن این نمایش مصاحبه ای ترتیب دهم، به گفته جناب دارایی استاد پور صمیمی تمایلی به گفتگو با رسانه ها ندارد همچون سالیان
... دیدن ادامه ››
گذشته.
در زیر میتوانید گفتگویی که با خانم پریزاد سیف داشتم را ملاحظه فرمایید :
سلام خانمسیف وقت شما به خیر
در باره نمایش« آواز قو » که به عنوان یک تماشاچی نمایش جذابی بود برای من، مزاحم شما شدم اگر لطف بفرمایید به سوألهای ما پاسخ دهید ممنون خواهم شد.
دلیل انتخاب این نمایشنامه برای اجرا چه بود؟
در جواب خانم سیف فرمودند:
سلام جناب طالبیان .خوشحالم که نمایش ما برای شما جذاب بود.
بیست و پنج سال پیش وقتی افتخار شاگردی استادم حمید سمندریان را داشتم.به دستور ایشان ما موظف بودیم حداقل هفته ای یک نمایشنامه بخوانیم و خلاصه اش را برای او بنویسیم.
این شگرد استادم بود برای این که شاگردان را به خواندن وادارد.رویه ای که هنوز هم برای من ادامه دارد.از همان زمان "آواز قو" با ترجمه ی درخشان سروژ استپانیان در ذهنم باقی ماند.
گاهی در تنهایی به متن فکر می کردم و راستش افسوس می خوردم که کاش مرد بودم و این شخصیت را بازی می کردم.چون از همان ابتدا هرگز نمی توانستم این کاراکتر را زن تصور کنم.
هنوز هم با دلیل معتقدم این کاراکتر یک مرد باید باشد.سال ها بعد دوستان عزیزم دکتر حمید امجد و همسر نازنینش ژیلا اسماعیلیان(نشر نیلا)در مجموعه ی دفترهای نیلا نمایشنامه را با ترجمه ی آقایان مرتضا کرامتی و محمود بهروزیان و صد البته ویرایش همیشه درخشان حمید امجد منتشر کردند.
سال ها گذشت و من بخت این را داشتم که بتوانم با سعید پورصمیمی که همیشه نه تنها در بازیگری که بعدها فهمیدم در زندگی الگوی منست آشنا شوم.
یک بار وقتی درباره ی حرفه مان صحبت می کردیم به این نمایش اشاره کردم و متوجه شدم استاد هم به این نمایشنامه علاقه دارند.و این چنین بود که من تصمیم به اجرای آن گرفتم.
البته از ابتدا هم من و هم استاد پورصمیمی متفق القول بودیم که روی متن برای اجرای امروز کار شود.از جمله نقش سوفلور یا متن رسان که در متن اصلی مردی حدودن شصت هفتاد ساله است.
بودنش در طول نمایش تنها بهانه ایست که بازیگر اصلی یعنی واسیلی واسیلیچ بتواند درونش را بیرون بریزد.من ترجیح دادم سوفلور تبدیل به زنی بشود که جوانترست و عاشق بازیگری که روزگار اورا یک طبقه پایین تر از صحنه در چاله ی سوفلوری قرار داده و همیشه تنها نظاره گر آفرینش نقش ها بر صحنه است.
اما در یک شب خاص وقتی بازیگر پیر و مست در سالن تآتر جا می ماند،برایش بستری ساخته می شود که بتواند بعضی از کاراکتر های مهم تاریخ تآتر را بازی کند.
برای ایجاد چنین فضایی احتیاج بود که از قطعات بیشتری از نمایش های شکسپیر استفاده کنم و در عین حال لازم دیدم جاهایی تفکر چخوف را در مقابل نگاه شکسپیر به دنیا قرار بدهم .
پس چه بهتر که از قطعاتی از نمایش های خود چخوف استفاده می کردم.این باعث شد در جاهایی از سوآل و جواب های دو بازیگر از نمایشنامه های دایی وانیا،سه خواهر،ایوانف و حتا داستان کوتاه اندوه استفاده کنم.
برای در آمدن چفت و بست ساختاری متن مجبور شدم اغلب آثار چخوف و تقریبن تمام نمایشنامه ها و داستان های کوتاه چخوف را دوباره بخوانم که البته اجبار شیرینی بود.
چطور توانستید بعد از اینهمه سال جناب پورصمیمی را راضی به همکاری کنید؟
به نظر من سعید پورصمیمی عاشق تئاترست و برای تئاتر احترام زیادی قائلست.زمستان ۱۳۹۷ که تماشاخانه ی ایرانشهر به طور قطعی با اجرای آواز قو موافقت کرد و تاریخ اجرا را به ما اطلاع داد.
سعید پورصمیمی برای یک پروژه ی فیلم سینمایی در بهار ۱۳۹۸ و یک سریال هشت ماهه ی تلویزیونی از اواخر بهار تا نیمه های پاییز صحبت کرده بود و تقریبن به مرحله ی قرار داد و تست گریم رسیده بود.
وقتی خبر قطعی شدن تآتر را در شهریور و مهر به ایشان دادم،ایشان بلافاصله از همکاری با هر دو پروژه انصراف دادند، من گفتم فیلم سینمایی که یک ماه بیشتر طول نمی کشد و به اواخر بهار نرسیده تمامست.
برای سریال هم می توانیم زمان را هماهنگ کنیم.سعید پورصمیمی جواب داد:نخیر،این یک تئاترست، با تئاتر که نمی شود شوخی کرد.
تمام تمرکز و تلاش من باید بر روی تئاتر متمرکز باشد.
گفته ی ایشان را به این دلیل برایتان نقل کردم که بدانید تآتر برای سعید پورصمیمی شغل نیست زندگیست.
طبیعیست که برای بازی در یک نمایش به جزءبه جزء آن از متن تا تمامی عوامل فکر می کند.
برای سعید پورصمیمی کمیت مهم نیست کیفیت مهم است و بنابراین شخص من نقشی در راضی کردن ایشان نداشتم.
فکر می کنم یک متن قوی ایشان را جذب کرد.
علت اینکه هم کارگردانی و هم بازیگری این کار را خودتان برعهده گرفتید؟
من قبل از هرچیز یک بازیگرم یا شاید بهترست بگویم دغدغه ی و دلمشغولی من بازیگریست.
مثل هر بازیگری در برخورد با بعضی متون علاقه دارم مثلن فلان نقش را بازی کنم.
همانطور که قبلن اشاره کردم بعضی متن ها ایده هایی به ذهنم میاورد و گاهی (شاید خودخواهانه)فکر می کنم باید خودم نمایشی را تولید و کارگردانی کنم تا آن ایده عملی شود.
" آواز قو "یکی از این متن هاست
کمی از سابقه هنری خودتان بفرمایید
نمی دانم منظورتان از سابقه ی هنری چیست.به هر حال در مورد سابقه ی کاری خودم شاید همین کافی باشد که ،من کارشناسی بازیگری و کارشناسی ارشد نمایشنامه نویسی از دانشکده ی هنرهای زیبا،دانشگاه تهران دارم.فارغ التحصیل بازیگری از کانون تآتر تجربی به سرمرستی حمید سمتدریان و دانش اموخته ی بازیگری از مرکز آموزش فیلمسازی باغ فردوس به سرپرستی حمید سمندریان و بهرام بیضایی هستم.
تجربه ی بازی در نمایش هایی مثل:شب سیزدهم(حمید امجد۱۳۷۹)،مهر و اینه ها(حمید امجد۱۳۸۰)،شن(کتایون حسین زاده۱۳۸۹)،هنرپیشه هملت(آندرانیک خچومیان۱۳۸۳)،هالما و رینا(کتایون حسین زاده۱۳۸۲)،تیاتر قجری(داریوش رعیت۱۳۹۷(،نمی دونم فردا چی میشه(کامبیز بنان ۱۳۹۸)،آزادی به سرزمین خود باز می گردد(سعید پورصمیمی۱۳۹۱)،قضیه ی متران پاژ(الهام پاوه نژاد۱۳۹۱)و.....
تجربه ی کارگردانی
راننده ی چینی(۱۳۹۶)
داستان ضحاک(نوشته ی سعید پورصمیمی،اسفند ۱۳۹۷ و خردا ۱۳۹۸)و....
دو دوره دبیری جشنواره ی نمایشنامه خوانی در فرهنگسرای نیاوران(۱۳۸۳ و ۱۳۸۴)
بازی در فیلم سینمایی سگ کشی(بهرام بیضایی)و خانواده رضایت
همکاری با انتشارات نیلا در زمینه ی مدیریت اجرایی و ویرایش
برای کار بعدی نمایشنامه ای درنظر دارید؟
من همیشه نمایشنامه هایی در نظر دارم.واقعیت آنست که باید دید کدام یک از ان ها امکان اجرا دارند.امیدوارم که بتوانم امکاناتش را فراهم آورم
شنیده ام جناب وزیر قرار هست این نمایش را ببینند در این باره نظر و حرف خاصی دارید؟
به مهر و توجه تک تک تماشاچیان و مخاطبان هنر نمایش ارج می نهم و حضورشان باعث فخر و مباهات است.
و در آخر صحبت شما با خوانندگان ما:
حرفی نیست جز سپاسگزاری و قدردانی از مخاطبی که در این وانفسای روزگار،هنوز گوشه چشمی به ما اهالی هنر دارند و توجه و لطف شان ما را در راهی که پیش گرفتیم دلگرم می کند
https://cinemaoffice.ir/magazine/17023/avazeghoo/