این اجرا رو دیشب دیدم و به نظرم کار بسیار ضعیفی بود.
متن و کارگردانی :
نه متن درست و منسجمی داشت، نه ایدهی جدیدی از جنگ . ببه نظرم خیلی واضح و روشنه که نویسنده(ها) هیچ تصوری از جنگ و تبعاتش و حال و هوای اون روزها نداشتند . که خب در مورد تحربه نداشتن نمیشه بهشون خرده گرفت ، اما می شه از نویسنده انتظار داشت در مورد چیزی که تحربهاش رو نداره. ننویسه . یا قبلش به اندازهی کافی تحقیق بکنه و کارای انجام شده رو بخونه و ببینه و بعد بنویسه. که ابه موضوعی مثل جنگ و اثراش روی آدمایی که درگیرش بودند ، اینقدر سطحی نگاه نکنه.
ایدهی اجرایی هم که توی همون چند ثانیهی اول ، آقای کوهستانی رو به یاد آدم میاره و اشکال اینجاست که وقتی اقای کوهستانی دارن با اون قدرت و جذابیت ، با همین تلفیق سینما و تیاتر . کارگردانی میکنن. چرا کپی دستچندم اون ایده باید جالب باشه؟ اگر هم کسی میخواد اون روش کارگردانی رو ادامه بده. باید چیزی بهش اضافه کنه ، نه اینکه تقلیلش بده به یگ پردهی اضافه اون وسط و روبروی دوربین نشستن و حرف زدن و همزمان روی پرده پخش شدن.
... دیدن ادامه ››
بازیها :
بازیها و بیان به نظر من خیلی بد بود. بازی یلدا خیلی تصنعی بود و آدم رو خسته میکرد. و مونا. دختری که جنوب زندگی میکرده و حالا اومده تهران. هیچ اثری از زادگاهش در گویش و ادبیات و بیانش نبود .
در کل به نظر من کار بسیار ضعیفی بود .و برام جالبه خوندن کامنتهای دوستانی که لذت بردهاند یا تعریف کردهاند .