کار کردن نمایشی درباره کاستیهای اجتماعی خوب است اگر این کاستیها به درستی شناخته شوند و بر پایه این شناخت و آمیزش با فرمهای نمایشی، به آنها
... دیدن ادامه ››
پرداخته شود، وگرنه بهرهای برای تماشاگران نخواهد داشت و گاهی میتواند زیانبار هم باشد. طراحی و اجرای کار خوب است اما شوربختانه نمایشنامه همتراز اجرا نیست و با دیدی آسانگیرانه میانمایه است.
چند مورد از سستیهای نمایشنامه اینها هستند:
جایگاه راوی که خود را "وجدان"، "تفکر" یا "بیدار"(خودش این یکی را دوست دارد) میخواند، ناشناخته است؛ دانای کل است، خیالی است یا آدمیزاد؟
راوی بایستی شخصیتهای نمایش را به ما بشناساند، اما برای نمونه درباره یکی میگوید:"کتاب زیاد میخواند اما از کیفیت کتابها اطلاعی در دست نیست." خب، این جمله چه ارزشی برای شناسایی آن شخصیت دارد؟
راوی خردمند نیست؛ برای نمونه میگوید:"حتما ضربالمثل /هر جا که روی، آسمان همین رنگ است/ را شنیدهاید، این چه ربطی دارد به ما انسانها که روی زمین زندگی میکنیم". ؟!!!
همه شخصیتهای نمایش منفی هستند، دریغ از یک شخصیت خاکستری. باور دارم که در نمایشهای از این گونه، نیاز است که چراغی هرچند کمسو روشن باشد تا امید از دست نرود.
دیدگاه نمایش درباره کسانی که شغلشان مردهشوری است، پسندیده نیست.
با این همه، برگزیدن چنین موضوعی و تلاش بازیگران در اجرای خوب کار نشان از دغدغهمندی و انگیزه والای گروه دارد که ستودنی است. به امید دیدن کارهای پختهتر در آبنده