باورت می شود
من هزار بار صدایت کردم
میان این روزهای تکراری فراموش نشدنی
میان سرود آفتاب و صورتک زیر ابر رفته ماه
میان عطر شب بو و ابری سیاه و پا به ماه
میان ادمها و ارزوها و یک دنیا نگاه
میان سکوت و رنگ و شور واواز سه گاه
سرم چه سنگین است بر استخوان خانه ام
دلم چه غمگین است
... دیدن ادامه ››
در این تن ویرانه ام
باز هم باورت نمیشود زندگی
من هزار بار دیگر صدایت کردم
.....
نه امروز و نه دیروز
اری از همان روز نخست که لب گشودم به شیون اعتراض
و همه بی توجه به اعتراض من برای تو !!! کف زدند
برای منی دیگر که به دام انداختی ....
بامدادان خرداد 98