کسی دوباره سکوت را صدا می کرد
کسی دوباره مرا با تو آشنا می کرد
کسی دوباره تو را از نگاه من می دید
و پنجره ایی رو به نور وا می کرد
کسی دوباره مرا می سرود در باران
من و تو را به نگاهی دوباره ما میکرد
دوباره ماهی خون رنگ حوض کوچک دل
میان برکه احساس من شنا می کرد
و عشق بودم و تکرار می شدم هر روز
وعشق عاشق و معشوق را جدا می کرد