در کوچه های دل خیالم پرسه می زد
در آسمان روح زلالم پرسه می زد
من بودم و یک کهکشان از آرزو ها
در هر طرف فکر محالم پرسه می زد
چیزی مرا با خود به سوی خویش می برد
در وادی حیرت کمالم پرسه می زد
شور عجیبی از تمنا در دلم بود
فواره سان در سر زوالم پرسه می زد
من بودم و یک باغ سبز سیب اما
دست هوس با میل کالم پرسه می زد
در جاده های عمر کوتاهم همیشه
بر گردنم ، عشقت ، و بالم پرسه می زد
۱ نفر
این را
امتیاز دادهاست