یه پیام صوتی داریم:
های! ایتس می: ربکا (ربکا پیدگئون) همسر دیوید (ممت)
گفتم یه خسته نباشید به همه بگم و اینکه
یلدا همه خونه ما دعوتین.
ممت رفته پیادهروی. قرار بود این دعوت رو بنویسه و بعدش بره. ننوشته. یادداشت گذاشته: ''ربی جان! حال نوشتن دعوتنامه ندارم. خودت بنویس. قربانت: دیوید.''
میر سعیدم دو بار ز زدم خاموشه. باز داره این ور و اون ور رو مرتب میکنه!
ایمانم در دسترس نیست. ایمان خودم اوکیه ها! صیاد برهانی رو می گم.
See Ya.