در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | باهره فرمانفرمائی درباره نمایش زهرماری: به جای آنکه به تاریکی لعنت بفرستی چراغی بیفروز (کنفوسیوس) حلیمه یا ما
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:45:35
به جای آنکه به تاریکی لعنت بفرستی چراغی بیفروز (کنفوسیوس)
حلیمه یا ماریا. فرقی نمی کند؛ او هم خواست همین کار را کند. دست به کار شد و به جای ... دیدن ادامه ›› اینکه مثل مردهای زندگیش فرار کند، بترسد، چاقوکشی کند و یا تنها ناظر منفعلی باشد تصمیم گرفت بدون جار و جنجال روی پای خودش بایستد. ولی نشد. حلیمه شورشی نبود فقط می خواست ماریا شود. پنهان کار بود ولی به وقتش از گفتن حقیقت ابایی نداشت. دلش تکیه گاه می خواست ولی یاد هم گرفته بود که وقتی همه ناامیدش کردند روی پای خودش بایستد. اما یک چیز را نفهمیده بود و آن این بود: اینکه تو چقدر تلاش می کنی اهمیت چندانی ندارد، زیرا که در هر صورت قرار نیست چیزی درست شود. وقتی تو داخل سیستمی باشی که قربانی پرور است ، تو همیشه همزمان هم قربانی هستی و هم قربانی کننده. پدر قربانی سیستم بود. ابی قربانی پدر بود، ماریا قربانی ابی شد و فرزندش نیز احتمالا قربانی ماریا خواهد شد. دور باطلی که تا ابد ادامه خواهد داشت. اما یک نفر دیگر هم خواست این دور باطل را بشکند.
حاج ابراهیم یا ابی. فرقی نمی کند. او برای مخاطب مضحک و منفور است. مثل حلیمه باهوش است و مانند او دنبال هویت تازه ای برای خودش می گردد. با این حال سوراخ دعای بهتری پیدا کرده است. می خواهد گذشته اش را فراموش کند؛ می خواهد سری در میان سرها دربیاورد. می خواهد همه حاج ابراهیم بودن او را باور کنند ولی چنان در این کار افراط کرده ست که کل خانواده اش را زیر پایش له می کند و کسانی را جانشین آنها می کند که در باطن باورش ندارند. اما او مجبور است زیرا که خانواده اش سمبل خود واقعی او هستند و تا زمانی که این خود واقعی از هم نپاشد امیدی به رستگاریش نیست. با همه اینها او هم همان طور که گفته شد یک قربانی است. پسر بزرگ خانواده که طرد شدن و ترک شدن از سوی پدر را بهتر از بقیه لمس کرده و همین او را به یک ترسوی محافظه کار بزدل و خودخواه تبدیل کرده است و دقیقا اینجاست که فرق بزرگش با حلیمه مشخص می شود. حلیمه یک قربانی محبوب است کسی که با همه عیوبش منصف تر، قانع تر و اخلاق گرا تر از بقیه است و او فقط یک قربانی حقیر و منفور. کسی که هم دلی برنمی انگیزد. زیرا که از دید ما او انتخاب های دیگری نیز داشت. چرا باید چنین سفت و سخت به اصول اخلاقی ای بچسبد که خودش هم باورشان ندارد. گذشته سختش جای سوال و ابهام زیادی دارد. استحاله شخصیت او و قرار گرفتنش در این قالب جدید برایمان باورپذیر نیست. مگر همه آنچه می کند فقط تکنیک نیست و نقش بازی کردن. پس چرا این کار را می کند؟
او این کار را می کند چون احساس می کند که مجبور است. مجبور است بین این دو گزینه یکی را انتخاب کند. خودش یا بقیه. اجباری که در طول زندگی همیشه احساس کرده است و باعث شده در هر موقعیتی تصور کند یا باید خودش را قربانی کند یا دیگری. ذهنیتی که در انسان های ترسو ایجاد شده ست و نمی گذارد به راه حل سومی فکر کنند و چه نعمتی هستند این انسان های ترسو برای حفظ حیات و پایداری یک سیستم معیوب قربانی پرور و منفعت طلب.
پسر کوچیک خانواده چی؟ در مورد همه گفتین الا اون!!
۱۳ مرداد ۱۳۹۷
من البته فقط در مورد دو تا از شخصیت ها صحبت کردم و فقط اشاره خیلی گذرایی به بقیه داشتم. البته خب میلاد کسی نبود که حلیمه رو ناامید کرده باشه. و حتی خودش هم از بقیه ناامید شده بود و می شه در موردش جداگانه بحث کرد ولی به اندازه حلیمه و ابی اون پیچیدگی جذاب شخصیتی رو نداشت.
۱۵ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید