نقد استاد هژیر آزاد
نمایش : "آنکه گفت آری و انکه گفت نه"
نویسنده برتولت برشت
باز نویس و کارگردان: هومن رهنمون
بازیگران : هنر آموزان شهریار و دماوند در یک همکاری زیبا
شاید سال 55یا 56 بود از سوی یک گروه دانشجویی در یکی از این سالنهای دانشجویی مثل مولوی یا فردوسی این نمایش را دیدم. کارکردن برشت آن زمان خطری بود. اما حالا نه... آن اجرا خیلی ساده تر و خیلی جمع وجورتر بوداین همه تصویر و استعاره نداشت.اینهمه اندیشه ی نغز درآن نبود.هومن رهنمون جوان خوش ذوقی است از خود بر متن می آفزاید. مولف دوم می شود. به نمایش اضافه می کند. البته این اضافه کردن برای اضافه کردن نیست. اضافه می کند که تغییری ایجاد کند، نکته نغزی خلق کند که هم خورند نمایش باشد و هم قابل فهم برای بازیگر و مخاطب. که ملال ازنمایش و چشم و گوش تماشاگر برگیرد وهم نمایش را
... دیدن ادامه ››
عمیق تر کند.
کارگردان مردم را در لحظات خاصی باماسک های بی هویت نشان می دهد . کسی که به آنها آموزش می دهد شخصی است که مثل خود آنها ست، ولی نامش معلم و ظاهرا عقل کل است . با اینکه چیز زیادی بارش نیست ، دستور می دهد و مردم باور می کنند. همه سوالات خود را از او می پرسند. این خیل نادان براساس یک سنت دیرین جوانان خود را به کوستان می فرستند . کوهستان صعب العبور و سخت است. جوان هم بر اساس این سنت می پذیرد و آری را می گوید و راهی این راه صعب می شود. در راه سنگلاخ خسته می شود مردم بر اساسا سنت ها می گویند باید از دره او را انداخت به پایین نابودش کرد چرا خسته شده است. در پرده اول جوان پذیرفته آری را بگوید به راه می افتد خسته می شود. او را در دره سر نگون کرده معدوم می کنند .
در بند دیگر نمایش اهالی خود نمایش محتوای این نمایش را دوست ندارند علیرغم مخالفت کارگردان چهارچوب نمای را عوض می کنند خودشان کارگردانی کار را به عهده می گیرند.داستان همان راهپیمایی است اما این بار کودک دوم را که به راه پرخطر می کشند کودک خسته می شود مانند کودک قبلی درمقابل پرتاب شدن به دره به مردم و آموزگار مخالفت می کند و آری نمی گوید بلکه می گوید "نه" در این گفتن نه استدلال می کند و روی بسیاری از مردم تاثیر مثبت می گذارد بالاخره مردم متوجه می شوند که باید را جدید را انتخاب کنند. راه سنت درست نیست. پس همه می پذیرند و با او همراه می شوند وتصمیم می گیرند این راه پر سنگلاخ را باهم و همراه هم می روند.
این لب مضمون مطلب برشت است اما کار رهنمون از اشکال مختلف زیباشی حرکت و تصویر سازی با بدن و اشیاه سود برده و کمترین ابزار و وسایل شال گردن رنگی و ماسک و قطعه چوب که ماسک بر سر آنها وصل می شود همتای خود را به وجود می آورند که هم خود آنها و هم همزاد آنها ست گاه پشت آن قایم می شوند و گاه هنگام آگاه شدن از پشت آن بیرون آمده خود شان می شوند.
( برشت زاده آلمان نازی و مغضوب هیتلر دیکتار است ) آثار او اغلب در نقد "حزب حاکم نازیسم هیتلری" خالق جنگ جهانی دوم و تنها قدرت مطلقه ی حاکم بر مردم آلمان بود.
نمایش آنکه گفت آری و آنکه گفت نه از نمایش های دوره آموزشی برشت است. برشت از مردم به شدت نا امید است و آنها را فریب خورده ودر پیروزی حزب نازیسم موثر می داند. در این دسته از نمایشها برشت سعی می کند به مخاطب ( مردم ) به طور صریح آموزش دهد که چه چیز درست است و چیز غلط .
چند تم بر این نمایش افزوده شده که آنرا شیرین تر و دیدنی تر کرده است. مانند رقص چهار جوان که با عملیات اکرباتیک همراه است حظ بصری برای مخاطب تولید می کند.و در جای خود می تواند جشن پیروزی این قدم جدیدشان نیز باشد.
نمایش سراسر تصویر سازی است چهل هنرجوی بازیگری دختر و پسر در سنین نوجوانی و جوانی از شهرستان شهریار و دماوند در هم ادغام شده کاری می کنند کارستان. نمایش چاشنی طنزدارد اما لودگی است. هیج یک از چهل تن سعی نمی کنند تماشاگر را بخنداند. آنها عمل می کنند.منتها عملی که شکل و فروم خاصی را درست می کنند تا با آن شکل، مفهومی را الغا کنند. عملشان حتی اگر برای ما ی مخاطب مضحک و خنده دار باشد، برای خودشا ن کاملا جدی است و همین جدیت توجه بیشتری جلب می کند. بازیگر می داند درپس این عمل طنزآمیز اندیشه ای نهفته است.
تمام بازیگران سنین کمی دارند از دوازده سال بگیر تا بیست سال در بازی شان مهم ترین رکن بازیگری یعنی نظم سربازخانه ای و جدی بودن رعایت شده است.
این نمایش محصول یکسال تمرین و درس آکادمیک این دختران و پسران شهریار و دماونداست. به رهبری کارگردانی هومن رهنمون است. نتیجه این فراگیری و انجام درست دستورات کارگردان این است که یک ساعت و نیم نمایش را می بینیم خسته نمی شویم، لذت می بریم و می آموزیم.
البته نمایش سهل و ممتنعی است اما شیوه ی اجرا به گونه ایست که هم تماشاگرخاص از آن لذت می برد و هم تماشاگر عام . چرا می گویم تماشاگر خاص برای اینکه کارگردان از المان ها وحرکت های استعاری و سمبلویک که هریک گویای دنیایی دیگر است هم استفاده کرده .حتی تماشاگر با عدم شناخت استعاره ها و سمبل ها هم می تواند ازآن بیاموزد و بفهمد و لذت ببرد. اما تماشاگر حرفه ای به درستی درمیابد که پوشاندن ماسک سفید بی حالت نه خندان و نه گریان و نه هیچ نوع احساسی در صورت انسان به این معناست که سر انسان جایگاه عقل است هیچ چیز را نشان نمی دهد تا این جا ما نمی دانیم واینها مردمند پس خنده شان گریه شان عقلشان مهر شان عاطفه شان کجاست تفکر دارند؟ آنگاه که ماسک ها از چهره برداشته و خودشان می شود قلب و روحشان نمایان می شود. برشت می گوید انسان همواره با این ماسک هایی که در زندگی به صورت خود می زنیم. هم خودیم و هم بی خودیم
نمایش دیدنی است .حیف که در زمان بدی( بازیهای جهانی فوتبال) به نمایش درآمده . کاش ادامه یابد آدم های بیشتری این کار را ببینند. .این جوانان همه همکاران آینده ما هستند. زحمت کشیده اند. نظم، باور، حضور، جدی بودن، شناخت ریتم، پاسخ در سر ضرب ها و تسلط در آواز خواندن .بعضی صدای خوب صحنه ای دارند و همگی در خواندن کر و آوازها و شعر های پرمحتوا تسلط مثال زدنی دارند. اشعاری انتقادی و اجتماعی را با آهنگی زنده با همراهی گروه موسیقی زنده ی پاپ و بلوز، با سازهای پرکاشن. پیانو، ویلونسل ، دو گیتار ماه ها تمرین کرده اند. ما در این نمایش نه تنها از ضمون را منطبق با کالبد می بینیم از سروده های پرمحتوای آن هم لذت می بریم.
بازی فوتبال و تبلیغات به این نمایش صدمه زده کسی دوستاران تئاتر جدی از َآن بی خبرند. توصیه می کنم هر طور شده آنرا ببینید. از این اجرا یک خاطره جاودان در ذهن خواهید داشت.