در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمد دانشور درباره نمایش علیمردان خان: حامد رحیمی نصر: از ارائه جنس فیک و کپی به مخاطب متنفرم آدمی از دیربا
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 23:34:30
حامد رحیمی نصر:
از ارائه جنس فیک و کپی به مخاطب متنفرم
آدمی از دیرباز تاکنون، همواره انس و الفت ویژه‌ای به شنیدن حکایات یا دیدن نمایش داشته است. حکایت‌ها و نمایش‌هایی که شاید در آنها به تماشای خود می‌نشست تا به‌اصلاح؛ به رفع معایب یا ارتقای محاسنش بپردازد. حکایات و قصه‌هایی که از کودکی پیشینیان به کودکی ما و از کودکی ما به نسل آینده سینه‌به‌سینه نقل می‌شود. کافی‌ست گذشته را گذری کنیم تا قصه‌ها و حکایاتی شنیدنی که در فرهنگ، رسوم و آداب ما ریشه کرده‌اند، نقش لبخندی به لب ترسیم کند؛ لبخندی که در دل از صدها خاطره و در سر از هزاران افسوس حکایت دارد؛ افسوس روزگاری که ماشین زندگی را مسخ نکرده بود، روزگارِ حیاط، باغچه و حوض نقلی. از میان همه این حکایات رنگارنگ، قصه «علیمردان خان» جایگاه ویژه‌ای دارد. بی‌تردید نسل‌های دهه ٥٠ تا ٦٠ با نوار قصه «علیمردان خان» بیگانه نیستند. امروز کمتر کسی‌ست که «علیمردان خان» را با آن صداهای جاودانه و ابدی نشنیده باشد. حکایت پسر بچه‌ای که زمین و زمان، از شیطنت‌هایش به ستوه می‌آید و... حامد رحیمی نصر؛ کارگردان و بازیگر تئاتر در تازه‌ترین اثر نمایشی خود سعی می‌کند خاطرات گذشته را جان تازه بخشد و با دراماتورژی دقیق و هوشمندانه خود، روند شکل‌گیری نوار قصه «علیمردان خان» را به‌عینیت تبدیل کند. خانواد‌ه‌ها و خاطره‌بازها فرصت دیدن این نمایش را از‌دست ندهند که لحظات شاد و مفرحی تجربه خواهند ... دیدن ادامه ›› کرد.

در کارگردانی تئاتر، آثار متنوعی (هم به‌لحاظِ فرم و هم به‌لحاظِ محتوا) در کارنامه خود ثبت کرده‌اید. این گونه‌گونی آثار چگونه شکل می‌گیرد؟
به‌طورِ‌قطع، هر هنرمندی برای انتقال احساس خود به مخاطب، سعی دارد تا بهترین و کامل‌ترین شیوه، بیان و لحن را انتخاب کند. من نیز از‌این‌قائده مستثنی نیستم. در فرایند کارگردانی تئاتر، از مسیر ساده اما دقیق و مهندسی‌شده‌ای پیروی می‌کنم. ابتدا وسوسه ویژه‌ای پس‌از خواندن متن در وجودم شکل می‌گیرد. این نخستین گام است؛ انتخاب متن! به‌بیان‌دیگر، متن مرا انتخاب می‌کند؛ نه‌اینکه من به‌دنبالِ متن گشته و آن‌را انتخاب کنم. سپس، رؤیا و تصویر ذهنی‌ام ساختار و بیان و حتی محتوا و اساساً چهارچوب متن را دگرگون می‌کند یا بهتر‌اینکه متن از زاویه دید من تصویر می‌شود و شاید مصادره به مطلوب! سپس، این تصویر ذهنی به‌دقت مکتوب و مهندسی می‌شود؛ چرا‌که برای لحظه‌لحظه مخاطب برنامه‌ریزی ویژه‌ای خواهم داشت. آنگاه بهترین‌ها به تصورات ذهنی‌ام عوامل نمایش را شکل داده و در فرایندی گروهی و تمریناتی دقیق و منظم، ذهنیاتم را عینیت می‌بخشم که بی‌تردید مهم‌ترین و حساس‌ترین مقوله در پروسه آفرینش است. با این توضیحات می‌توانم سؤال شما را به‌درستی پاسخ دهم. گوناگونی فرم، محتوا یا ژانر در آثار نمایشی من برخواسته از متن است. گاهی بیان طنز، گاهی استعاره، گاهی تیز و تلخ و اکنون هم نمایش علیمردان خان را با فکاهه‌ای سوار بر مرکب موسیقی روی صحنه می‌برم تا احساس نوستالوژیک مخاطب را تلنگری بزنم، روزگاران گذشته را یادآور شوم و به مخاطب امروز هشدار دهم که پلشتی‌های جهان امروز، جنگ، تباهی، فساد، آشوب و... را رها کرده و در جهان بدون ماشین، دنیای حقیقی و نه مجاز، اندک‌زمانی دمی بیاساید.
وسوسه اجرای نمایش «علیمردان خان» چگونه شکل گرفت؟
خیلی ساده! من چندی‌پیش وارد ٤٠‌سالگی شدم. به‌اعتقادِ برخی‌؛ ٤٠‌سالگی مرز پختگی و تکامل بشر است. با خود گفتم که دیگر وقت آن ‌است تا این راه ٤٠‌ساله را نگاهی دوباره کنم. از میان احساسات ریز و درشت افسوس و هیجان، رضایت و غم، شادی، لذت و غصه و... نوستالوژی کودکی پررنگ‌تر از بقیه بود. احساس خوشایندی که هم درس است و هم افسوس، هم عشق است و هم پندآموز؛ تجربه‌ای‌ست گران‌بها که به سال‌ها و به سال‌ها و به سال‌ها به‌دست می‌آید. این خود به‌اندازه‌ای بزرگ بود که وسوسه اشتراک‌گذاری با مخاطب را در دلم زنده کند. پس، اتفاق کلید خورد: شش‌سالگی و نوار قصه به‌یاد‌ماندنی «علیمردان خان» که شب‌های عنفوان کودکی‌ام را به صبح رسانده. از آن دوران خیلی چیزها به باد نسیان و فراموشی رفته و هرچه باقی مانده تنها رؤیا و تصویر است؛ اما لخت‌لخت قصه «علیمردان خان» همچنان با من است و گاهی نیز بی‌دلیل و بی‌دعوت به ذهنم متبادر و به لب جاری می‌شود.

در پروسه دراماتورژی چه تغییراتی شکل گرفته است؟
«علیمردان خان» قصه‌ای بود که از‌هر‌حیث پتانسیل اجرای مجدد را داشت. قصه‌ای بی‌هیچ ممیزی و خط قرمز که از گذشته برخاسته و کودک دیروز را خطاب قرار می‌دهد، توجه کودک امروز را به‌خود جلب می کند و من نیز به‌گونه‌ای آن‌را روایتگر می‌شوم که خانواده با دیدن آن، لحظات خوبی را تجربه کند. علیرضا اکبریان با استادی تمام قصه ایرج میرزا را پرداخت کرده که به‌حقیقت فرایند دراماتورژی آن کمترین زحمت را برایم داشته و وفادار به نسخه اصلی قصه بازگو می‌شود. البته گاهی اشیاء، اسامی و اله‌مان‌های متن، امروزی شده‌اند. مثلاً اگر در متن غذاهایی همچون اشکنه یا کله‌جوش به پیتزا و... تبدیل شده است. تغییر بنیادین در پایان‌بندی اتفاق افتاده؛ درست جایی‌که علیمردان متنبه می‌شود و تصمیم می‌گیرد سقراط یا بقراط شود. این پایان اکنون کلیشه و تکراری به‌نظر می‌رسید؛ پس، درست در همان فضای فولکلور و بازسازی ترانه‌های آن‌دوران سرنوشت جدیدی برای علیمردان خان سر‌به‌راه‌شده رقم زدم که پیش‌بینی می‌کنم مخاطب نیز با این پایان ارتباط بهتری برقرار کند.

با اعمال این تغییرات سعی داشتید تا این قصه کهنه را در فضایی پست‌مدرن تجربه کنید؟
شاید لحظاتی از نمایش به پسامدرنیسم پهلو بزند؛ اما این هدف من نبوده. اتمسفر طهران قدیم، روایتی فولکلوریک و موزیکال از فرهنگ توده و عامه برای مخاطب امروز باید ما‌به‌ازای روزمره داشته باشد؛ وگرنه این فاصله بیم آن‌را دارد که باورپذیری مخاطب را تهدید کند. پس، اگر اله‌مان‌های دنیای امروز در قصه علیمردان خان دیده می‌شود، به‌جهتِ ارتباط بهتر و سریع‌تر مخاطب امروز؛ به‌ویژه نسل جدید جامعه است و همواره از مکتبی‌کردن نمایش گریزانم. به‌بیان‌دیگر، «علیمردان خان» نسخه حامد رحیمی نصر؛ روایت شکل‌گیری یک نوار قصه نوستالوژیک است و نه هیچ‌چیز دیگر.

حضور صداپیشگان بین بازیگران نمایش بسیار‌پررنگ است؛ از چیدمان گویندگان نسل قدیم و جدید در کنار هم چه هدفی را دنبال می‌کردید؟
بی‌تردید نسخه صوتی علیرضا اکبریان که توسط بهترین‌های صداپیشگی خلق شده؛ به‌اندازه‌ای جذاب است که حتی فکر دست‌زدن به آن هم ترسناک می‌آید. به‌شدت علاقه‌مند بودم این متن را به‌اجرا درآورم اما نه به‌عنوانِ نسخه قلابی یا کپی. تمام تلاشم این بوده تا بتوانم محصولی اصلی به مخاطب عرضه کنم. بنابراین، در اجرای این نمایش برای نخستین‌بار در ایران از تکنیکی استفاده کردم که مخاطب فضای متفاوتی را تجربه کند. میزانسن که از اصول پایه و غیرقابلِ‌انکار در تئاتر است را تعمداً حذف کرده و فضایی مینیمال، بی‌ هیچ عنصر بصری باسمه‌ای در مقابل دیده‌گان تماشاچی آراژمان کردم. این‌درحالی‌ست‌که پرفورمنس و اجرا به‌قوت خود باقی مانده و کار به نمایشنامه‌خوانی یا تئاتر رادیویی تبدیل نشود. پس، لازم بود بازیگرانی انتخاب کنم تا با صدای خود نقش‌آفرین شوند. این چیدمان هر هراس و تردیدی را به هیجان و فرصت تبدیل کرد. گروه نقش‌خوانان این نمایش، فرایند جان‌بخشیدن صداپیشگان به نقش را تمام و کمال به مخاطب منتقل خواهند کرد. در‌این‌نمایش، تماشاگر نقش‌آفرینی را در نهاد بازیگران احساس کرده، در اتمسفر صحنه زندگی می‌کند و سرانجام میزانسن و تابلوهای نمایشی در ذهن مخاطب شکل بسته و جاودانه می‌شود.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید