دو کتاب فیلمنامههای کوتاه”تا آسمان راهی نیست” و «هوایی برای تنفس» -از نوشتههای محمد حسن ارجمندی- به رایگان در اختیار سازندگان فیلم های کوتاه داستانی
کتابهای “تا آسمان راهی نیست” و «هوایی برای تنفس» ، دربردارنده فیلمنامههای کوتاهی است که ارجمندی طی سالهای ۹۰ تا ۹۶ نگاشته و طی این سالها، برخی از آنها را کارگردانی کرده است که از آن جمله میتوان به فیلمهای کوتاه احساس مشترک، نامهای به آسمان، همه زیبا هستند، وفاداری، زود قضاوت نکن، مثل مداد باش و … اشاره کرد.این کتاب در بردارنده ۳۵ فیلمنامه کوتاه با مضامین اخلاقی، انسانی و عاشقانه است که مدت تقریبی هر اثر از ۳۰ ثانیه تا ۵ دقیقه است.ارجمندی در مقدمه این کتاب، فیلمنامههای این کتاب را “وقف سینمای ایران” کرده و به رایگان در اختیار فیلمسازان جوان قرار داده است تا برای توسعه فرهنگ انسانی و اخلاقی، از فیلمنامههای این کتاب، فیلمهای درخوری بسازند.شایان ذکر است ارجمندی این کتاب را با هزینه شخصی به چاپ رسانده است و نخستین مرجع برای پخش این اثر، خود اوست علاقهمندان برای تهیه و دریافت این کتاب(به قیمت ۱۲هزار تومان) میتوانند با شماره ۰۹۱۲۵۲۱۹۱۶۷ تماس بگیرند یا در نشانی تلگرامی rjmandi@ این کتاب را سفارش بدهند.
http://arjmandifar.ir/?p=4268
در
... دیدن ادامه ››
ادامه فیلمنامه احساس مشترک - یکی از فیلمنامه های این کتاب - را که بارها از تلویزیون ایران پخش شده است، تقدیم حضورتان می کنیم. شایان ذکر است ارجمندی ، کارگردانی این فیلم کوتاه را نیزعهده دار و تاکنون در جشنواره های خارجی بسیاری حضور یافته و بارها نامزد بهترین فیلم کوتاه شده است:
احساس مشترک
روز – خارجی – پارک
در پارکی که بچهها در پسزمینه تصویر در حال بازی هستند، دوربین زوم بک میکند و به نیمکتی میرسد که پیرمردی در کنار پسربچهای ۷ ساله نشستهاند. در نمای روبرو، دست پسربچه در میان دستان پیرمرد است. پسربچه دردمندانه با پدربزرگ درددل میکند و پدربزرگ با او همدردی میکند.
پسر : بعضی وقتا دستم میلرزه و غذام میریزه تو سفره
پدربزرگ : منم همینطور
پسر : بعضی وقتا هم لباسامو خیس میکنم
پدربزرگ : منم همینطور
پسر : بعدش سرم داد میکشن و میرم تو اتاقم و گریه میکنم
پدربزرگ : منم همینطور
پسر : میدونی بابابزرگ!؟ بعضی وقتا فکر میکنم کسی تو خونه منو دوست نداره.
اشک در چشمان پدربزرگ حلقه میزند، بغض اجازه سخن گفتن به او نمیدهد فقط چند بار آهسته بر روی دست پسر که در میان دستانش قرار دارد میزند و به نشانه احساس مشترک و درک این موضوع سرش را تکان میدهد و زیر لب میگوید :
منم همینطور