در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | عباس شیرمحمدی درباره نمایش دو دلقک و نصفی: من کی ام؟ سوالی بدیهی که پاسخ گنگی در آن به چشم می خورد. در روزگاری
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 10:26:54
من کی ام؟

سوالی بدیهی که پاسخ گنگی در آن به چشم می خورد. در روزگاری که انسان در چرخه ی قدرت صنعت و سرعت تکنولوژی لهیده شده و در تلاش است از آن عقب نماند , در کشاکشی که با خود خویشتن دارد سخت مغلوب شده است. او خود را گم کرده , بی آنکه خود بداند. او در تلاشی مذبوحانه شبانه روز خود را صرف تلاشی مضحک برای کسب مقدارناچیزی آسایش برای خود گم کرده اش کرده است. او خوب می داند که فرمان چرخه ای که او را حرکت می دهد , او را هدایت می کند و در نهایت او را کنترل می کند, به دست خویش نیست. او خوب می داند که اگر خود را اداره نکند کس دیگری او را اداره خواهد کرد. و این مناسبت در مقیاس های کوچک و بزرگ پیرامون زندگی اش در حال رشد و انبساط است. انگار که ساعتی بزرگی درحرکت است و امثال او حکم خرده چرخنده های ساعت را دارد. و از همه مهم تر اینکه چه کسی ساعت را کوک می کند , چه کسی فرمان را به دست گرفته و چه کسی ما را اداره می کند . نهایت خوش اقبالی ست که جریانی بتواند حقیقت مجهول این روزهایمان را برایمان یادآوری کند. اینکه من به راستی کیستم و در مناسبات اجتماعی جایگاهم چیست؟ تئاتر یک جریان است. مهم نیست این جریان دربستر جامعه ای پویا در حرکت باشد یا ایستا . مهم خود جریان است. مهم خود تئاتر است. جلال تهرانی این روزها جریانی برپا کرده است. او اینبار با طرح پرسش من کیستم؟ کمپینی در راستای تئاتر دو دلقک ونصفی ایجاد کرده است و به حق , با این تلنگر دین مولف گرایی اش را نسبت به تئاتر و مخاطبینش ادا نموده است. دو دلقک و نصفی در عین اینکه عنوان کمدی را برای ما تداعی می کند , دربطن خود محتوایی تراژیک دارد. این اثر درعین لحظات مفرح و کمدی به یک پایان تراژیک منجر می شود و مجال اندیشه خود را در ذهن مخاطب روان می کند. این تئاتر سوگواری خنده داری برای عجز ما درپاسخ به پرسش من کیستم؟ است. یک اثر نمایشی که از چهار چوب نمایش خارج می شود و به اندیشه بدل می شود. و این اندیشه خود یک جریان است.