جناب وحید عمرانی با سلام،هر چند نظر تمام مخاطبین محترم است ویک نمایش خود باید جوابگوی پرسش های مخاطب خود باشد ،اما از آنجایی که شما خود را در انتهای یادداشت منتقد حرفه ای معرفی کردید مجبورم توضیحاتی تنها برای از اشتباه در اوردن جنابعالی بدهم.هر چند دیروز در جلسه ی نقدو بررسی رادیو فرهنگ با وجود ضیق وقت به پاره ای از ان ها اشاره کردم.جناب عمرانی در اول باید بگویم این تیتر کمدی تهدید که دیروز هم در جلسه ی نقد و بررسی به آن اشاره کردید را از کجا آورده اید.در آثار پینتر مگر می توان از یک تیتر استفاده کرد؟مگر کارهای پینتر صرفن کمدیست؟شما سه اثر پینتر را به راحتی در قالب کمدی آن هم از نوع تهدید قاب می بندید.در حالی که نه نتها این سه اثر بلکه تمام آثار ایشان به جز تهدید به تم های دیگری از جمله نقش زبان در ارتباط انسان ها وایجاد سوءتفاهم در ارتباط که خود به بی ارتباطی ختم می شود،تنهایی و عدم هویت و....اشاره می کنند و در این راستا از قالب کمدی-تراژدی بهره می برد.مثل بسیاری از کارهای ابزورد.از طرفی شما دیروز در جلسه ی حضوری ادعا کردید که منشاء تهدید در کارهای پینتر کاملن مشخص است و بنده توصیح دادم درست برعکس هست.امروز چطور شد که نظرتان عوض شد و حرف من را البته باز در راستای مخالفت اعلام می کنید.قسمتی از صحنه ی ما از دکمه های کیبورد تشکیل شده و مبلمان مارا ساخته.تعجب می کنم شما فقط اعداد را دیدید و قدرت تشخیص حروف را که اتفاقن ابعادی بزرگ تر از حروف دارند را نداشته اید.در مورد تآتر با هویت ایرانی یا تآتر ملی هم دیروز تا جایی که محدودیت های رادیو ایجاب می کرد جواب تان را دادم.دوست عزیز!مرزبندی و چهارچوب تآتر هویتی تا پوشیدن شلیته و استفاده از دایره زنگی و پرداختن به دوره ی قاجار و استفاده از صرب المثل های ایرانی پیش نمی رود.نمایش راننده ی چینی یک نمایش ایرانیست.چه فاکتوری به شما اجازه می دهد آن را ایرانی ندانید؟همان طور که دیروز هم به شما گفتم این زن و مرد هیچ اسمی ندارند چون نماد انسانیت هستند و دغدغه های آن ها دغدغه های بشریست.قرار نیست اسمی برای شان در نظر گرفته نشده چون نه ادموند و ماری هستند نه مثلن نیلوفر و رضا.این ها آدم هستند و هر آدمی در دنیای ما فرصت همذات پنداری با ایشان را دارد.چرا که نویسنده دست روی خصلت های بشری گذاشته و به آنها اشاره می کند.و خصلت های بشری تاریخ مصرف ندارند و در قالب جغرافیا و یا فرهنگ خاصی نمی گنجد.ترس،خیانت،حسادت ،تنهایی،بی هویتی و......از روز ازل با انسان بوده و خواهد بود.تمامی آثار ماندگار بر پایه ی این خصلت ها بنا شده.البته،من نمایش های قومی و سنتی را نفی نمی کنم و بسیار هم دوست
... دیدن ادامه ››
دارم ولی نمی دانم شما چرا این حق را به دیگران نمی دهید به انواع و اشکال دیگر نمایشی هم بپردازند.دیروز در انتها وقتی هم مجری جلسه و هم من از شما سوال کردیم بر چه مبنا نمایش راننده ی چینی را خارجی می دانید گفتید لباس ها خاص و خارجی هستند که واقعن تعجب آور بود.بازیگر مرد یک شلوار جین و یک پلور پشمی به تن دارد لباسی که تمام مردان و حتا زنان دنیا می پوشند و در جایی یک بارانی معنولی به تن می کند که از نظر شما خیلی فرنگی جلوه کرده!لباس بازیگر زن هم یک پیراهن خاکستری بلند و یک کت روی آنست که مابه ازای آن در جامعه فراوانست.آیا زنان و مردان ایرانی لباسی غیر از این ها دارند؟در ضمن بنده بیست سالست که بازیگر حرفه ای تآتر هستم.تحصیل کرده ی این رشته هستم و تحصیل و مطالعه با زندگی من همراهست .جناب آقای رعیت هم عمری نمایشنامه نویس و کارگردان و فیلمنامه نویس حرفه ای هستند و مطمئنن وقتی خواستم در کاری که کارگردانی می کنم بازی کنم حتمن به این موضوع فکر کرده ام که باید به جز خودم شخص دیگری هم از بیرون متوجه روند کارگردانی و بازی باشد.و خب،چه کسی بهتر از نویسنده که تا به حال دوبار جایزه ی بهترین کارگردانی را از جشنواره ی تآتر فجر ربوده.اشاره کردید به ناواردی و نابلدی ما،من فکر می کنم ناواردی و تازه واردی مختص دوستانیست که نام ناصح کامگاری را با سی سال سابقه ی کار در عرصه ی طراحی صحنه،نویسندگی و کارگردانی به اشتباه ناصحی می خوانند.باقی بقایتان