آنوقت کجا بودی پدر؟
نگاهی به نمایش «بین خودمان باشد»
نویسنده: فارس باقری، کارگردان: آروند دشتآرای
سام حاجیانی – آبان 1396
بین خودمان باشد، فکرش را هم نمیکردم وقتی از چهارراه جهان کودک به طرف میدان آرژانتین میروم توی اولین کوچهی شرقی که کمان نام دارد بتوانم به تماشای اثری هنری بنشینم؛ آن هم هنری ناب. از آنها که به قول هوشنگ گلشیری «از پوستهی خود جدا کندم و به جایی دیگر ببرد. تفرجی در جهان تازه تا در آن رشد کنم.» همچنین فکرش را هم نمیکردم شخصیتهای نمایش «بین خودمان باشد» که در آغاز نمایش چند دقیقهای را با چهرههایی نسبتاً خندان به تماشاچی زل میزنند و انتظار نمایشی کمدی را به وجود میآورند، قصههایی آنقدر شنیدنی داشته باشند. قصههایی که در هزارتوی خیال حرفی جز حقیقت نمیزنند. قصههایی که قصهی خودمان است.
نمایش با شمردن قدمها و هر چیز دیگری که عادت یکی از شخصیتهاست آغاز میشود و بعد آوا درویشی شروع به روایت داستانش میکند و در این بین تخممرغهایی
... دیدن ادامه ››
که در پارچهای پیچیده شدهاند روی زمین میافتند و میشکنند. داستانی که شباهتهای زیادی با داستان سایر شخصیتها دارد. داستانهایی جذاب و شنیدنی که تا آخرین صحنه (چیدن میز غذا و در کنار هم به پایان رسیدن نمایش) روی صندلی میخ کوبت میکنند.
نمایش «بین خودمان باشد» را از دو منظر میتوان بررسی کرد:
1. منظر روانشناسی با بنمایهی اصلی روابطِ فشل و پر حرف و حدیث پدر و فرزند که به نظر این سئوال را پیش روی خیلی از پدرها میگذارد: «خودتان میدانید چرا بچهدار شدهاید؟» از این بنمایه در طول نمایش و در خلال ساختار اپیزودیک و قصههای شخصیتها استفاده شده است و در بخش دوم که تمرکز بیشتر روی بحث روزمرگی است هم دیده میشود. در این بخش شخصیتهایی را میبینیم که به نظر میرسد رفتار نامناسب پدر (بیشتر در غالب کم محلی و بیاطلاعی از نقش حقیقیشان) در کودکی، بزرگسالیشان را کاملاً تحتالشعاع قرار داده. نکتهی جالب آرزوی هر شخصیت در پایان روایتش است که به نظر میرسد اغلب از روی ناآگاهی است و میتواند به همان راه پدرانشان ختم شود.
2. منظر جامعهشناسی این نمایش در بخش دوم بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. جایی که تعدادی از بازیگران از میان تماشاچیها روی صحنه میپرند و در کنار آوا و شهاب و امین و سایرین سرود ما گلهای خندانیم...فرزندان ایرانیم را میخوانند. انتخابی هوشمندانه به عنوان رابطی میان بخش اول و دوم و نشانهای مناسب برای نمایش مضمون روزمرگی. از اینجا همان شخصیتهای بخش اول و شخصیتهایی که اضافه شدهاند را میبینیم که هرچه بیشتر غرق در روزمرگی میشوند و دست به کارهایی میزنند که جامعه به عنوان عرف دیکته میکند. مثل ازدواج.
رسیدن از درگیری در عقدهها و مشکلات روانی به جا مانده از کودکی، غوطه خوردن در ناآگاهی دوران نوجوانی و غرق شدن در روزمرگی در جوانی و بزرگسالی به شکلی درخشان در «بین خودمان باشد» به نمایش درآمده و میکشاندت تا صحنهی پایانی که میتواند توصیههای مادری باشد برای دخترش یا تکگوییهای دختری که به نظر راه و رسم مواجهه با عقدههای طبیعی و روزمرگی جانکاه را میداند و میخواهد محفلی بسازد تا زخم خوردگان را حتی برای ساعتی کنار هم جمع کند تا شاید از حالِ در کنار هم بودن لذت ببرند و دردشان را به فراموشی بسپارند.