چه شادیای؟ کدوم دشمن؟! / چرا میترسونیدمنون از یه لولویِ سرِ خرمن!
سالهاست تو این ولایت/ به بهونهی جشنِ پایداریِ پر فتخار، برابر دشمنان بیشمار/ که نمیدونیم کی هستن و کجا هستن/ کِی میان یا نمیان/ بریده از گلوی مردمون/ لقمهی نون و بیرون کشیده زبون از حلقومِ پیر و جَوون./ هر کی غذا خواست، گفتید جشن مهمتره/ هر کی حرف زد، گفتید «خفه»! که دشمن دَمِ دره/ برا همینه که خبر ندارید/ ملت تو چه دردسره!