"روال غیرعادی !!"
—------------------------------------— (بخ یکم)
امشب نمایش "روال عادی" را یک بار دیگر پس از 6 سال دیدم. متن زیبای نمایش اثر "ژان کلود کریر" است که نمایشنامه ها و فیلمنامه هایی برجسته دارد و یک چهره ی بزرگ و شناخته شده ی اندیشمند در دنیای سینما و تئاتر به شمار می آید. مترجمش آقای اصغر نوری مترجم خوب و پرکارمان است که شماری ترجمه در زمینه ی تئاتر دارد و خدمتی شایسته از این طریق به تئاتر میهنمان کرده و می کند و این ترجمه اش همچون دیگر کارهایش حاکی از شناخت وی از صحنه و منطق صحنه، و نیز آشناییش با تئاتر جهان و تحولات آن است. کارگردان نمایش آقای دکتر محمدرضا خاکی استاد دانشگاه در رشته ی تئاتر است که خود نیز ترجمه های خوبی در این زمینه دارد. دو بازیگر نمایش نیز عبارتند از :
1 - آقای دکتر مسعود دلخواه استاد دانشگاه در زمینه ی تئاتر، از بهترین و نوآورترین کارگردانان تئاتر ما بویژه در دو دهه ی اخیر _ پس از اتمام تحصیلات و بازگشتش به ایران _ که آثارش همواره دارای ویژگی های بسیار درخور تأمل و اندیشمندانه است، و در بازیگری نیز دارای شناخت دقیقی از متد های بازیگری ست و از معدود بازیگرانی به شمار می آید که شیوه ی مشهور به "متد اکتینگ" را به درستی و به دور از کج فهمی های رایج از آن در کشورمان (که عللش به برخی مسائل خاص تاریخی و دسته کشی های سیاسی خاص در دهه های 30 و 40 بازمی گردد که جای بحثشان اینجا نیست، اما همان علل سبب شدند تا پوسته ای از "متد اکتینگ" باقی بماند و بخشی قابل توجه از تئاتر و شماری از مستعدترین بازیگران به هرز بروند) ادراک کرده و به کار می بندد چنان که در تفهیم و القاء
... دیدن ادامه ››
شکل درست و هنجارمند همین متد به بازیگران نمایش های خود هم تاکنون موفق عمل کرده است. و مهم این که کار دکتر دلخواه در بازیگری و کارگردانی مؤید این نظر است که ایشان به شاخه ها و شعب و تحولات متداکتینگ نیز اشراف دارد و از آن یک بتکده نساخته و به تقدیس و تعصب در باره ی آن دچار نیامده است (چیزی که این متد باز و گسترده و متوسّع را چنان محدود و بی خلاقیت می سازد که به یک "ضدّ متد" تبدیل می شود، آنگونه که در دهه های مورد اشاره، شد، و آسیبش را به تئاترمان رساند).
2 - آقای کورش سلیمانی بازیگر تئاتر و تصویر که معمولاً از او بازی های تصویری به دور از اداهای رایج آغشته به شارلاتانیزم دیده ایم و در حضورهایش بر صحنه، او را واقف به تفاوت های ویژه ی بازی تئاتری و بازی سینمایی یافته ایم؛ بازیگری با شخصیت و متین که بازی ش بر صحنه نشان از تلاشگری و اندیشه ورزی در راستای تحلیل درست و ایفای دقیق نقش دارد و نه اتکا به تیپ و فیزیک مقبول خود و نامی که کمابیش در دنیای تصویر دارد. سلیمانی به درستی دریافته است که تئاتری بودن برای یک بازیگر تصویر اعتبار می آورد، نه که تصویری بودن _ آن هم با کارهای تصویری نازل تلویزیون و بخش فراگیرتر سینمای ما ! _ برای بازیگر تئاتر.
کارگردانی اثر دقیق و هشیارانه است. از یک اتفاق اداری بظاهر ساکن که همه اش به گفتگو در یک اتاق اداری آن هم ضرورتاً در حالت نشسته می گذرد، تنها با دریافت پتانسیل درونی اتفاق، و یافتن و عرضه ی تمپوی صحیحی که آن پتانسیل فراهم می آورد و تلفیق دقیق آن تمپو ی درونی با تمپوی برونی، و نیز با استخراج دقیق نیروی پویشیِ حرکت زا و ظرفیت های دراماتیک دیالوگ ها در راستای ایجاد دقیق ترین و ظریف ترین حس ها و بصری کردن اثر با اتکا به ریزترین حرکات و حالات چهره و اندام بازیگران، می توان نمایشی دیدنی را بر صحنه عرضه نمود؛ و کارگردان نمایش "روال عادی " در اجرایش وقوف خویش را به اینگونه موارد بخوبی نشان می دهد. در نمایشی که موقعیت و شخصیت ها (رئیس و مرئوسی امنیتی، در موقعیتی شبیه به بازجویی) اجازه ی حتی یک حرکت اضافه را به بازیگران نمی دهد و میزانسن و هندسه ی حرکتی نیز به دلیل وجود همین موقعیت و شخصیت ها بسیار محدود، و منحصر به چند حرکت آرام به اقتضای مقطعی خاص در محدوده ی میز اداری ست، و رویداد نمایش نیز اجازه ی حتی یک تغییر نور یا لباس یا ... را نمی دهد، کار بازیگران نیز بسیار دشوار است و باید تمام داشته ها و تجربه هایشان را در چنین تنگنایی تنها با بروز حالات و بهره گیری بسیار ظریف از میمیک ارائه دهند.
در یک نگاه، نمایشنامه ی "روال عادی"، شخصیت محور است، یعنی بهترین نوع نمایشنامه. البته "موقعیت" و "رویداد" آن نیز آنقدر دقیق و درست و بجا و خوش تکنیک و ساختارمند و محکم پرداخت شده اند که به آسانی می توان آنرا "موقعیت محور" یا "رویداد محور" نیز دانست، چنان که بن مایه و موضوعیتش را نیز می توان در آنِ واحد سیاسی، اخلاقگرا، اجتماعی، و روانکاوانه، و ... نیز دانست؛ و اینهمه نشانگر قوّت و قدرت این اثر است و سبب ماندگار بودنش. اما از هر زاویه ی تکنیکی یا موضوعی که به این متن بنگریم، نقطه ی اتکای اجرای آن، همانا هنر بازیگری بازیگران آن است و می دانیم که بخشی از هنر بازیگری یک بازیگر به دانش و بینش و مهارت ها و نیروی تحلیل و اندیشه ورزیش پیرامون اثر و نقش ارتباط دارد، و بخشی نیز به چگونگی هدایت کارگردان _ که عبارت است از بهره یابی صحیح از آن دانش و بینش و مهارت ها و تجربیات و نیروی تحلیل بازیگر، و نظام بخشیدن به آن در راستای تفسیر و برداشت خود از متن، و صد البته همکاسه و همسو کردن تفسیر و برداشت خود و بازیگران، طی پروسه ی هم اندیشی _ .
در اجرای "روال عادی" آنچه به آن اشاره رفت به درستی اتفاق افتاده است : بازیگران از همه ی توان و تجربه و نیروی تحلیل و اندیشه و دانش خود بهره گرفته و نقطه ی اتکای محکمی برای نمایش و کارگردان آن شده اند؛ دیدگاه های کارگردان و بازیگران بخوبی هماهنگ شده اند؛ کارگردان به بازیگرانش اعتماد کرده ( که با داشتن بازیگری صاحب دانش و تکنیک و دیدگاه چون دکتر مسعود دلخواه و بازیگری اهل تلاش و دارای منش بازیگری چون کورش سلیمانی ، باید چنین می کرد) و بازیگران به اعتماد وی بخوبی پاسخ داده اند؛ رابطه ی دو بازیگر و همیاریشان با هم در چنین بازی های دشواری، رابطه ی کاری و تکنیکی صمیمانه و خوبی بوده است، این را از نوع بازی هماهنگشان، تبادل های دقیق حسی شان، ایجاد فضا و مجالشان برای عرضه ی حس و تکنیک همدیگر، و ریتم دقیق و تمرکز فوق العاده شان ، که باعث ارائه ی دو بازی جذاب کامل کننده ی یکدیگر شده است، می توان فهمید، باضافه ی این که : در گفتگوی کوتاهم با جناب دلخواه، هنگام گفتن خسته نباشید به ایشان،ضمن تحسین بازیشان گفتم "آقای سلیمانی هم خیلی خوب بودند" و دکتر بسیار شادمانه حرفم را تأیید کرده و گفتند "بله خیلی، واقعاً همینطوره، من باهاشون خیلی خیلی راحتم"؛ و یقین دارم اگر فرصت می شد و از آقای دکتر نزد آقای سلیمانی تعریف می کردم، ایشان هم به همین نحو استقبال و تأیید می کردند. در یک کلام : در کارگردانی این اثر (که از نخستین امتیازاتش باید به انتخاب بجا و بسیار مناسب متن _ و در حال حاضر با توجه به شرایط، انتخاب مجدد آن! _ و نیز انتخاب فیزیکی و حسی دقیق بازیگران اشاره کرد) آنقدر دقایق و ظرایف وجود دارد که کاندید کارگردانی برتر شدنش در جشنواره ی فجر 89 را بسیار عادلانه بدانیم و چنانچه مجدداً این نمایش بتواند در جشنواره ی فجر شرکت کند، به گمان نگارنده باز هم می تواند در ردیف کاندیداتورهای دریافت جایزه ی کارگردانی قرار گیرد.
به هر روی هر دو بازیگر را در ایفای نقش خود با همه ظرایف و دقایق آن، موفق و شایای تقدیر و تحسین می یابیم، و میان آندو، تبادل طیف وسیع رنگین و جذابی از فراز و فرودهای حسی و بیانی درست و بجا، مکث ها و سکوت های اندیشیده شده و بهنگام، نگاه های گویا، میمیک متنوع و رسا، حالات بدنی فکر شده و استیلیزه، حرکات مینیاتوری ضرورتمند، و ...... جریان دارد، که اینهمه، مخاطب را به درون نمایش و رویداد و موقعیتش فرومی مکند، تا از این رهگذر به درون شخصیت ها راه یافته و آنان ر از درون و بی واسطه مشاهده و لمس کند. در این میان دکتردلخواه ایفای شخصیتی به مراتب پیچیده تر را با بافتاری بسیار ظریف تر و دقیق تر به عهده دارد که براستی کار هر بازیگری نیست. در واقع کورش سلیمانی (رئیس و مقام ارشد امنیتی تازه منصوب شده) در انتهای رویداد، تازه در آغاز سیر تحولی درونی شخصیتی که دکتر دلخواه ایفا می کند (خبرچینی ساده و باسابقه و ورزیده اما بسیار ساده و بظاهر تا حدودی ابله، که سرانجام میزان هوش و قدرت و اشراف و تسلطش بر امور را فراتر از مدیریت دستگاه امنیتی می یابیم چنان که بواسطه ی او مدیر پیشین به زندان افتاده است، و از مدیر جدید در یک نشست، با بکارگیری همان ساده لوحی ظاهری ناشی از درایت و هوشمندیش، آنقدر "آتو" می گیرد که او را تحت سیطره ی خویش درآورد) قرار می گیرد.
جناب دلخواه در بازی این نقش بس لایه دار و دشوار درس های تکنیکی متعددی برای بازیگران دارد. ایشان با ایفای این نقش جایزه ی بازیگری اول جشنواره ی فجر 1389 و جایزه ی بازیگر برتر انجمن بازیگران در جشن بازیگر همان سال را به حق دریافت کرده بود، و از نگاه این قلم، بازیش در همان نقش در این اجرای پس از 6 - 7 سال، پخته تر و تکنیکی تر و متکامل تر هم شده است؛ در آن هنگام، بازی ایشان را "بازی شگفت" نامیدم، و اکنون آن را "بازی با روال غیرعادی" می نامم، کما این که کلیت این اثر را با متن و ترجمه و کارگردانی بسیار خوب، و امتیازات بازیگریش _ که به آن ها اشاره رفت _ و بویژه با موضوع خاص و همیشگیش که واقعاً هوشمندانه و استادانه توسط نویسنده انتخاب و پرداخت شده، در قیاس با اغلب نمایش هایی که بر صحنه های ما می روند، اجرایی با "روال غیرعادی" باید نامید.
نکته ی قابل اشاره ی دیگر، که در نقد کامل این اثر دقیق تر به اش خواهم پرداخت، طراحی صحنه ی ساده اما مفهومی و هشیارانه ی آن است؛
این متن، در واقع یادداشتی ست بر "روال عادی"، و نقد کامل آن را در شماره تیرماه ماهنامه ی تخصصی "نمایش" خواهید خواند.
عبدالرضا_فریدزاده