دیشب این اجرا را دیدم و جالب بود. باعث خوشحالی است که تئاتر واقعاً دارد پیش میرود...
به نظر مخاطب عام که نظر تخصصی ندارد یک نقد کاریکاتوری از سینمای هالیوود در دهه هفتاد؟؟؟ بود. برای زمان حاضر، خصوصاً زمان ما که عموماً تئاترها قرار است در لفافه حرفی در این مورد بزنند صحبتی نداشت و ادعایی هم نداشت. تئاتر طولانی بود ولی جالب این که برای مخاطب عام خیلی هم خسته کننده نبود و چه خوب که ساعت 6 شروع شد. از تاثیرگذارترین صحنه ها می توان به صحنه یکی مانده به آخر اشاره کرد: رقص تانگوی سن کلود با مردی که لباس دیوانگان را پوشیده و در آستانه مرگ است، پس از آن که صفحه مورد علاقه او را شکسته است. نماد بیرحمی تلخ و تهوع آور... و صحنه ای که آناستازیا در حالت مرگ هم به بیگناهی اش اصرار دارد، اصراری که بیننده را به چالش می کشد که نکند در مورد این زن اشتباه کرده است؟ خدای من.....!!!!
و در مجموع شب خوبی بود برای بینندگان.