دیشب این نمایش رو دیدم و ساعتها فکرم رو مشغول کرد. بهتره قبلش یا نمایش مرگ یزدگرد رو دیده باشید یا درباره ش بدونید. کار قوى اى بود و مهمتر از اون بازى ها خوب بود، ولى متاسفانه من به عنوان تماشاگرى که ١٠٠٪ حواسش به نمایش بود از یه جا به بعد گم شدم و تا پایان بندى کار نفهمیدم چى شد. البته سبک این کار شاید ملزوم همین بوده، ولى دوست ندارم کار اونقدر هضمش سخت باشه که نفهمى چى شد. متن نمایشنامه خیلى مشکل داشت و تو ذهن نویسنده بیش از حد شلوغ بوده. کلاً خسته کننده بود برام و پیشنهادش نمى کنم.
مسئله دیگه اى که زجرآور بود برام، برخورد تماشاچى هاى دیگه بود. کار کاملاً ثقیل و تراژیک بود و خنده هاى گهگاهى بازیگرها از روى بامزگى نبود (جز یه جاى اول کار). با این وجود تقریباً همه به تمام خنده هاى ریز بازیگران تو نقاط اوج تراژدى بلند مى خندیدن، انگار کار کمدى مى بینن. متاسفم که تئاتر به چیزى در سطح سینماى سخیفمون تنزل پیدا کرده.