این روزها مخاطب تئاتر، حساس تر و متفاوت تر از قبل شده....
پرسه های موازی قطعا اگر الان میتونه تن تماشاگر رو بلرزونه و به خیلی ها درگیری ذهنی و تالمات عاطفی ببخشه، اگر زمانی که باید اجرا می شد، یعنی همون هفت هشت سال پیش که به گفته ی گروه تولید شده، به نظرم می تونست در ابعاد مختلف یک اتفاق باشه در تئاتر ما و قطعا اون زمان علاوه بر خود اثر، روحیه تماشاگر هم متفاوت بود.
اگر اشتباه نکنم این نمایش سال 88 در جشنواره تئاتر دانشگاهی روی صحنه رفته، حالا میشه متوجه شد در اون سال بخصوص، حرفهای این اثر تا کدام لایه های ذهنی و روحی تماشاگر رو در مشت می گرفت و تکان اش میداد.
من در مواجهه با این نمایش نتونستم این ذهنیت رو که این نمایش معلول چه موقعیت اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ای بوده از یاد ببرم و هر آن بر خودم که دانشجوی اون زمان بودم و پرسه های موازی هم با عواملش دانشجوی همون دوران بوده افسوس خوردم....
چه ها بر مانی و فریبا و علیرضای پرسه های موازی نگذشت....
ای کاش این بغض با جفت شیش فریبا از زیر پوست این نسل بزنه بیرون...
حتمن و حتمن توصیه می شود ویژه برای اونها که خاطره ی مشترک از ایام دارند.