آمدیم نبودید :
غریبانه خواهیم رفت ، با غم غربت آشنائیم ؛ تنها ضجه های باقی مانده بر دیواره های پلاتو گواه تلاشمان بود. ما همچنان در مسیر خطهای کاردیوگراف حرکت میکنیم. قلب این شهر عجیب بی رنگ است. همچون کبوتر و سمیرامیس میهمانان خود را با تمام شوق دعوت کردیم و از آنها فقط صندلی هایی مانده بود. ما ژنرالها را دعوت کردیم ، اما کبوتر و سمیرامیس قدرتی در به صفحه جراید کشاندن آنها نداشتند ، ما شاه کل را دعوت نمودیم اما جایگاه شاه کجا و جایگاه سرباز کجا . ، حتی دکتر کل ، و حتی بازیگران کل ، ما برای سکوتی طولانی در تماشاخانه تی لی لالا و تالی لولو سر دادیم. ما برای سخن گفتن داد زدیم و هنوز تارهای صوتی سخنران هر شب میلرزد و مرحم آن در دست مادر است. ما باید جمعه این جزیره را ترک گوئیم ، این آدمارو ، همه آنها که نه آنهائی که به ما خندیدن را ترک گوئیم ، زیادی آه و ناله نکینم همراهان من ، کاری را که بشه باید کرد. وداع همیشه سخته . ما ................. آمدیم اما نبودید