در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم
هر کس که پری خوتر در شیشه کنم زودتر
برخوانم افسونش حراقه بجنبانم
.
.
دیو با مردم نیامیزد مترس
بل بترس از مردمان دیوسا
گر تو خواهی کز شقاوت کم شود
حق نباید گفت الا آشکار
جهد کن تا عشق تو افزون شود
پند
... دیدن ادامه ››
من را گوش کن چون گوشوار
این همه هیچ است چون دی بگذرد
تخت و بخت و عقل ونقل ودین و دار
.
.
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز کشتن مگریز
مردار بود هر آنکه او را نکشند
.
.
کرانی ندارد بیابان ما
قراری ندارد دل و جان ما
جهان در جهان نقش و صورت گرفت
کدام است؟
کدام است از این نقش ها آن ما
چو در ره ببینی بریده سری
که غلطان رود سوی میدان ما
از او پرس
از او پرس سرّ پنهان ما
از او پرس سرّ پنهان ما
.
.