نمایش خاطرات و کابوس های یک جامه دار بی شک شاهکاریست از لحاظ زیبایی شناسی
(( تماشای این نمایش را به همه عاشقان هنرهای نمایشی پیشنهاد می کنم ))
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود
گاهی بساط عیش خودش جور میشود
گاهی دگر تهیه بدستور میشود
... دیدن ادامه ››
گه جور میشود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور میشود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه بنام تو میشود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود
از آغاز نمایش محو طراحی صحنه و دکور همچنین نور پردازی این اثر شدم. دکتر علی رفیعی با قاب ها و تابلو های چشم نواز
و چیدمان خود شاهکاری را به بیننده عرضه می کند که سالهاست در تئاتر این سرزمین دیده نشد.
وقتی به تماشای اثری می رویم مخصوصا که نمایشنامه هم خود کارگردان تحریر کرده باشد یعنی پا گذاشتن به فضای ذهنی آن هنرمند
حال تصمیم با خالق اثر است که تماشاگرش را به دالانی پر رمز و راز ببرد و یا نه مستقیم از مسیری هموار داستان را روایت و با کمک
بازیگر، متن، طراحی صحنه، موسیقی، گریم، لباس و میزانسن ها اندیشه های خود را به بیننده انتقال دهد.
جناب رفیعی با هوشمندی داستان میرزا تقی خان فراهانی امیر کبیر ایران زمین و دربار قاجار را مطرح کرده و داستان موازی را همراه
با آن روایت .......نمایش خاطرات و کابوس های یک جامه دار اثری اجتماعی و سیاسی بوده و قصد باز سازی تاریخی ندارد. نگرش خالق اثر
در دیالوگ ها و دکور پیداست. از فقر و فحشا گرفته تا اعتراض به خیلی از مسائل امروز جامعه ما
نمایشنامه بسیار عالی نوشته شده است، و جنس انتخاب دیالوگ ها بسیار استادانه است.
صحنه به دو قسمت تقسیم شده اصل نمایش در جلو و حدود ده درصد در قسمت پشتی.
در جلوی صحنه طاق هایی در دو طرف و استخری کم عمق در وسط و پله هایی که به سمت ماه رو به بالا در حرکت هستند و ماهی در آسمان وحدت
در قسمت پشتی هم چند چیدمان و اتفاق را تماشاگر شاهد می باشد مثل هجوم به خانه امیرکبیر که مردان نقاب پوش چون سخره
نوردان
اتفاقی را که در قسمت اصلی می شنویم در پشت آن را می ببینیم و یک مورد همان چینش اکثرا بازیگران در دربار را که با یک توری و
نورپردازی فوق العاده به صورت ثابت قرار داده و چنان با هنرمندی همه چیز درست در کنار هم قرار گرفته که ببینده دچار توهمی
میشود که تصویر نقاشی است .
البته صاحب اثر نشانه ها را طوری قرار داده که هر مخاطبی پی به منظورش ببرد و نه مثل نمایش هایی که با ساعت ها پراکنده گویی
تماشاگر را خسته و در آخر هم کلی سوال بی جواب و دیگر هیچ ...اثر خود باید معرف اندیشه های خالقش باشد نه در جلسات نقد و بررسی
و فشار دست های پشت پرده و حاشیه سازی .....
راستی شاهکار های تئاتر های چند سال اخیر کدام نمایش ها بوده اند این سوال با دیدن خاطرات و کابوس های یک جامه دار در جلوی
چشمانم رژه می رفتند. و چگونه ای نحوه انتخاب ؟توسط کدامیک از بزرگان انتخاب شده؟ و یا کدام منتقد؟
راستی جامعه نمایشی ما اصلا
منتقدی دارد؟ غیر از دو سه نفری که گهگاه می نویسند دربعضی از رسانه ها ....رسانه! یا جشنواره های دعوتی و داوران کرسی دار
در دانشگاه های مختلف که همیشه و همه جا هستند !!!
آری جامعه هنری ما در دوره ای بازیچه دست های پنهان شد و کارها هر روز ضعیف و سطحی تر تا جایی که آموزش هنرجویان تبدیل شد
به منبع در آمد و بد تر از آن بلیط فروشی انجام گرفت برای
آنآنی که دلشان می تپید برای حضور در تمرینات تاتر های حرفه ای و تشنه آموزش بودند. اما دکتر رفیعی درب ها تمرین را گشود و
خود و تیمش اعلام کردند که دانشجویان و هنرجویان در تمرینات حصور داشته باشند تا بیاموزند ،پس بزرگی به حرف نیست، استاد کلمه
والاییست که بر حق زیبنده هنرمندانی چون استاد رفیعی ست.
هر نمایشی در پس پرده حرف هایی دارد که برای گریز از ممیزی ها مجبور به زبان گوشه و کنایه شده تا مطلب را به بیننده انتقال
دهد . در خاطرات و کابوس های یک جامه دار دکتر رفیعی اعتراض خود را انتقال داد(خانه و مملکتی بر روی آب) و در دیالوگ های
پایانی بین جامه دار و امیر کبیر از مردمانی گفت که چقدر آشنا بودند . ....پدرانه گفت و درشت.
جامه دار : مردمی که بدنبال قهرمانند تا نجاتشون بده مردم بدبختی آن مردم ضعیفی اند ،اصلا قهرمان ها کارشون بدبخت کردن مردمه
بازی ها را دوست داشتم ،چون همه در جایی بودند که باید اما بنظرم مهدی سلطانی در نقش امیر کبیر پادشاه صحنه بود
و جناب سیامک صفری در نقش جامه دار خوب و با انرژی البته بازی ایشان در تمامی نمایش هایی که حضور داشتند به قولی یکسان است
اما استادانه و با یک کوله بار تجربه
همچنین خانم سعادت زیبا نقش آفرینی کردند
از جوان تر ها دو بانویی که در نقش زن شاه و دیگری همسر امیر کبیر را بسیار دوست داشتم در چنین سالنی و در کنار بزرگان اینگونه
مسلط و پخته. ...چیزی نمی شود گفت جز خدا قوت
سالهاست که در تئاتر کشور شاهد چنین صحنه پر شکوهی نبوده ایم که با دقت و ظرافت ساخته و پرداخته شده باشد و این احترام جناب
رفیعی به نمایش خود و همچنین به تماشا گریست که به تماشا نشسته است.فرقی نبود بین جنس لباس شخصیت های اصلی و نامدار با
بازیگران جوان و گمنام که حتی دیالوگی نداشتند و همه این نکته سنجی ها و ظرافت هاست که صحنه ای متفاوت شاهد هستیم با ده ها
نمایشی که در همین سالن و سالن های بزرگ و نامدار شهر بتماشا نشستیم.
تماشای این اثر با لطف و همراهی مرد بزرگواری چون marilion که همیشه با مهربانی هایش بنده را شرمنده می کند،
لذت نمایش را برایم صد چندان کرد (سپاسگزارم از لطف و محبت شما )
خسته نباشیدی گرم به تمام هنرمندان این نمایش ارزشمند
و دستمریزاد به دکتر رفیعی نازنین که از ثانیه ثانیه هنرش لذت برده و کلاس درسی بود برایم .
اینستاگرام : عمو فرهاد قصه ها