در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دانیال حیدری: یک گزارش از ابهام‌زدایی نعیمی از «ترور» امام علی(ع) شناسه خبر: 909681
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:54:41
یک گزارش از ابهام‌زدایی نعیمی از «ترور» امام علی(ع)
شناسه خبر: 909681 سرویس: فرهنگی
۱۷ آبان ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۹
ترور
حمیدرضا نعیمی و گروه شایا این روزها در پلاتوی شماره یک تئاتر شهر مشغول به تمرین «ترور» هستند. نمایشی که روایتی است از شهادت امام علی (ع)؛ اما نه به سیاق مرسوم نمایش‌های مذهبی؛ بلکه روایتی است به سبک شکسپیر، شاید در قالب یک مکبث جدید.

خبرگزاری ... دیدن ادامه ›› تسنیم:

قطامه بر سجاده نشسته، دختر اشعث کندی گوش تیز می‌کند. گام‌های مشوش مرادی در خانه کندی طنین‌انداز می‌شود. هراس مرادی، خیال بر وجودش مستولی کرده است؛ گویی او شبحی است در میان خانه مردگان. قطامه خیالش را باطل می‌کند. خنده‌ای سر می‌دهد. خنده‌اش چون نیشی است بر جان مرادی. شمشیر به سوی قطام رها می‌کند؛ اما نیامش را ترک نمی‌دهد. شمشیر سترون در غلافش بر گردن قطام می‌نشیند. رخسارش غرق تعجب می‌شود. قطام در عجب است و مرادی در تردید؛ اینکه شمشیر به چه روی نیام خود را می‌بایست ترک کند.

این بخشی است از نمایش «ترور»، تازه‌ترین اثر حمیدرضا نعیمی. نعیمی که علاقه خود را به شخصیت‌های تاریخی و داستانی همچون فاوست و سقراط و رابینسون کروزه اثبات کرده است و از آنان تصویری شخصی ارائه کرده است؛ این بار یک گام پیشتر رفته است تا با شخصیتی حقیقی، دنیای دراماتیک خود را بسازد.



پلاتوی شماره یک مجموعه تئاتر شهر. یکتا ناصر و فرید قبادی تنها بازیگرانی هستند که در تمرین حضور دارند. ناصر در قامت قطام، این روزها پس از انصراف میترا حجار، به سختی تمرین می‌کند. انسجام در یادگیریش قابل مشاهده است. فرید قبادی در نقش ابن ملجم مرادی با خونسردی رفتار می‌کند. زمانی به تمرین می‌رسم که صحنه اغوای ابن ملجم توسط قطام بنت اشعث صورت می‌گیرد. قطام مرادی را با وعده ازدواج، تطمیع می‌کند؛ لذا این لحظه تصمیم نهایی نیست. قصه ادامه دارد و در نقش مخاطب یک تمرین برایم فرصتی نیست.

صحنه نورپردازی شده است، به لطف شکل و شمایل پلاتو بازسازی شده. سجاده سبزرنگ بر پیکر سیاه رنگ پلاتو می‌درخشد. نعیمی با نوعی شعف، چهار زانو بر این پیکره غالیه نشسته است. عینک بر چشم سنگینی نمی‎‌کند. با یک حرکت خوب بازیگرانش از جا می‌پرد. مزاحی می‌کند تا بازیگر احساس نزدیکی کند و به رویه‌اش ادامه دهد. دوباره روی زمین فرود می‌آید و لختی بر آن جابه‌جا می‌شود و می‌گوید: «کف پلاتو رو حسابی جارو کردم.»

باز به خودش تابی می‌دهد. بازیگران بر صحنه تاب می‌خورند. کنش نمایش بالاست. بر نیمچه صحنه جولان می‌دهند. تصور بازی روی سن سالن اصلی با چنین حرکاتی امید یک نمایش خوب را می‌دهد. گفتار بوی آن ادبیات مطنطن قجری را نمی‌دهد. گفتار امروزی است. این را باید از نعیمی بپرسم. یک ساعت تمرین به پایان می‌رسد و زمان تنفس آغاز می‌شود. زمان برای گپ دوستانه مهیاست. از آخرین گفتگویمان یک سال می‌گذرد و صحبت با نعیمی، آن تئاتری با گفته‌های تند هنوز جذاب است.



صدایش کمی خش دارد. چند بار سرفه می‌کند. می‌گوید دردی است کهنه؛ ولی به امید اجرایی موفق، نسبت به درد کم محلی می‌کند. حرف با این آغاز می‌شود که کارگردان سقراط زمانی در گفتگو با تسنیم از علاقه به ساخت نمایشی از موقعیت‌های شاد زندگی ائمه گفته بود. اما در اینجا مخاطب با داستان یک شهادت روبرو است و نعیمی می‌گوید: «من بیشتر به قصه فکر می‌کنم تا اینکه به یک ملودرام یا یک تراژدی یا یک کمدی بپردازم. حال و هوا فعلاً برایم زیاد مهم نیست، حال و هوا را بعداً می‌سازم. اما قصه خیلی برایم مهم است و قصه ترور امام علی (ع)، قصه‌ای است که بار قوی برای دارم دارد، به شرط اینکه یک درام‌نویس قدر این درام را بداند. من قدر این موقعیت و این اتفاق و این داستان را دانستم و الان می‌توانم بگویم حسرتی به دلم نیست از اینکه ای کاش این گونه بود یا نه. به جز یک مورد که نمی‌توانیم ائمه‌مان را روی صحنه نشان دهیم و من اگر می‌توانستم و این اجازه را داشتم که نمایی از امام علی(ع) را روی صحنه نشان دهم؛ چقدر این نمایش می‌توانست باشکوه باشد.»

نمایشی بدون حضور امام(ع) است اما امام در نمایش جاری و ساری است. امام در کلام بازیگران است. نمایش درباره امام علی (ع)؛ گویی او همه چیز این نمایش است. او در تمام لحظات حضور خواهد داشت. با این حال نعیمی دوست داشته امام علی (ع) خودش، شخصیتی که دوستش دارد را روی صحنه داشته باشد تا او را در قامت یک پورتاگونیست، از لحاظ روحی و مذهبی و اجتماعی و فکری بررسی کند.



از او می‌پرسم که این سختی کار را جذاب نمی‌کند و با یک پاسخ منفی ادامه می‌دهد: «باعث می‌شود که بخش‌هایی از نمایشنامه را به حافظه تاریخی مخاطب بسپارم و این دردناک است. وقتی نمایشنامه ژولیوس سزار شکسپیر را در نظر می‌گیرد، شکسپیر در یک پرده سزار را نمایش می‌دهد و بعد از اینکه سزار به قتل می‌رسد، چهار پرده بعدی از آن نشان دادان سزار در پرده اول بهره‌برداری می‌کند. در این نمایشنامه درباره کسی صحبت می‌شود که دیده نمی‌شود. نمایش که درام است و درام که عمل است و تماشاگر به تئاتر می‌آید تا چیزی که به تصویر در آمده است را ببیند نه چیزی که برای شنیدن است. بله روزگاری تئاتر برای شنیدن بود؛ ولی امروزه روز تئاتر هم برای شنیدن است و هم برای دیدن. وقتی بخش دیدن نمایش خودم را حذف کرده‌ام، نمی‌توانم قهرمان خودم را نشان دهم، آن گونه که باید در درام نشان داده شود، به صورت یک کاراکتر واقعی و طبیعی، یک جای کار من کمبودش احساس می‌کند و این مساله را مخاطب درک می‌کند.»

قهرمان غایب چیز غریبی نیست؛ ولی نعیمی می‌گوید: «اگر در نمایش بکت، گودو وجود داشته باشد،‌ درام خراب می‌شود. اما اینجا چون امام علی (ع) نیست، یک چیزی کم است.»

به تمام این احوال، نعیمی از نوشتن این متن خوشحال است و معتقد است قدم بلندی در این ژانر برداشته است. او حتی تاکید می‌کند که نمایشی مذهبی دست و بالش را نبسته است و این فکر ساری که نمایش مذهبی تخت و بسته است را رد می‌کند. «این نمایش به راحتی می‌تواند در یک کشور اروپایی اجرا شود؛ چون نشانه‌هایی اجرایی آن مختص به ایران نیست.»



نکته مهمی است؛ چرا که در کارهای اخیرش ثابت کرده است نگاه خاصی به تئاتر یونان باستان و البته اصول شکسپیری داشته است. با این حال اثرش را نسبتاً شکسپیری می‌داند و اذعان می‌کند از آن فضای خاص «مکبث» بهره برده است.

اگر مخاطب آثار اخیر نعیمی بوده باشید، می‌دانید نمایش‌هایش ریتم تندی دارد. دیالوگ‌های پینگ‌پونگی میان افراد رد و بدل می‌شود. جهان نمایش به واسطه نگرش نقادانه نعیمی به جهان مدرن، سریع رخ می‌دهد؛ ولی در «ترور» وضعیت به شکل دیگری است. «ترور» نمایشی است درگیر سکوت. از یک کلام تا یک کلام فضای خالی قابل لمس است. گویا نعیمی به خوانشی نو دست یافته است و خودش می‌گوید: «در نمایش سقراط قرار است به سراغ فلسفه برویم و فلسفه یعنی بحث کردن و وقتی فلسفه می‌گوییم به تماشاگر می‌گوییم ذات اثر کندتر است و آماده باش برای شنیدن و درک کردن. ولی در اینجا دیالوگ می‌گوییم و کاراکترها بنا به موقعیتشان دست به عمل می‌زنند و همه اینها باعث می‌شود که ما نمایشی‌تر رفتار کرده باشیم.»



پشت‌بند این صحبت یک ادعاست،‌ حمیدرضا نعیمی «ترور» را کامل‌ترین اثر خود می‌داند. شروع این نمایشنامه به شکل اتفاقی رخ داده است. نعیمی دوست داشته همواره درباره سه کاراکتر به واسطه قدرت شخصیتی‌شان بنویسد: امام علی (ع)، امام حسین (ع) و حضرت زینب (س). اما در این سال‌ها فرصت‌ها و فضاها را مناسب ندیده است و در این زمان با شرایط سختی جنگیده است. حمایت از نمایش کم است و این در حالی است که نمایش با حضور بازیگران بالایش، اثری است عظیم. نزدیک به 90 روز است که گروه در حال تمرین هستند و این تمرینات روزی هشت ساعت طول می‌کشد. شیوه کار نعیمی به شکلی است که هر صحنه را تنها با بازیگران آن صحنه تمرین می‌کند. روش کار قطعه قطعه است که با پایان آن به سراغ قطعه بعد می‌رود. اجرای کامل منوط به تکمیل شدن صحنه‌هاست.

در آثار نعیمی شخصیت زن بارز است. زن‌های نعیمی از جانب جامعه محکوم می‌شوند؛ ولی در اینجا وضعیت متفاوت است، قطام از جنس مارگریت فاوست نیست. نعیمی در این باره می‌گوید:«قطام از طرف جامعه محکوم است؛ ولی از طرف من درام‌نویس مورد واکاوی قرار گرفته است. یعنی در شهر کوفه محلاتی داریم که جان فدای امام علی (ع) هستند و محلاتی هستند که با امام علی (ع) عداوت دارند. نام این محلات در تاریخ ثبت شده است. در چنین شهری، زنی در این میانه مشخصاً خواستار شهادت امام علی (ع) است و مطمئناً چنین انسانی با این انگیزه و خیال و خواسته‌ای از طرف جان فدای امام نیست؛ پس به گونه‌ای این زن از اجتماع دور است. ولی انگیزه‌های این زن فردی است، نه ایدئولوژیک. مشخصاً ما در مقابل این زن، ابن مجلم را داریم که انگیزه فردی برای اقدام خود ندارد، انگیزه ایدئولوژیک دارد.»

نعیمی دست به خلق یک دوتایی در میان شخصیت‌های آنتاگونیستش زده است. نعیمی که علاقه خاصی به فلسفه دارد و نمایشنامه‌هایش همواره مملو از درگیرهای فلسفی است،‌ تضارب آرای میان خوارج و امام را تبدیل به موقعیتی دراماتیک کرده است. نمایش او قرار است مجالی باشد برای مخالفان امام، حضور آنان پر رنگ است. از دل این مخالفان است که ما امام را خواهیم شناخت.

نعیمی درباره احتمال قیاسش با کار میرباقری می‌گوید: «اساساً کارم به شکلی پیش می‌رود که ارزش‌های تئاتر زیر سوال نرود. در کار آقای میرباقری که من برایش ارزش زیادی قائلم، به هیچ وجه من نه قطامش را دوست داشتم و نه ابن ملجم. چرا که درباره قطام صرفاً بر جنبه‌های اغواگرانه شخصیت توجه شده بود و احمق بودن ابن ملجم. در نمایشنامه من ابن ملجم آدمی است که اندیشمند است و فکر دارد؛ اما خطای تراژیک او، انتخاب اشتباهش در کشتن امام علی (ع) است. او دچار خطای تراژیک می‌شود. هامارتیا او در این بخش است. هامارتیا او ترس است.»

«ترور» اثری است تراژیک با نگاهی کلاسیک و این مدعای نعیمی است. از همین رو ابن ملجمش، قصدش به سبب ازدواج با قطام نیست؛ بلکه او به واسطه اینکه کاراکتر فعالی است در تضارب آرایش با امام علی (ع) دست به آن عمل می‌زند. به گفته نعیمی قطام هم قرار نیست شخصیتی اغواگر باشد. انگیزها‌های فردی و روانیش – کسی که برادرانش در نهروان و صفین کشته شده‌اند – مورد توجه قرار گرفته است.



فضای صحبت جدی است، این نگاه ویژگی خاصی دارد. از منظر آنتاگونیست‌ها به جهان نگاه کردن، چیزی که این روزها در جهان نمایش لازمش داریم. حرکت نعیمی با این تعاریف برخلاف آثار مشهور حوزه کار مذهبی است. مجالی است برای فکر کردن و شاید به واسطه این هجمه مخالفان روی صحنه، تنهایی امام بیش از پیش درک شود.

سوال آخرم درباره زبان است و از نعیمی درباره شکل دیالوگ‌ها می‌پرسم. او از زبان شبه قجری حاکم بر نمایش‌های مذهبی خوشش نمی‌آید. او قصدش این است که زبان را صیقل دهد و فضایی میان یک ادبیات فاخر و زبان امروزی به چنگ آورد. می‌گوید: «وقتی تماشاگر اثر را می‌بیند، هم دیالوگ را می‌شنود و هم به راحتی با آن ارتباط برقرار می‌کند.»

زمان اندک است و مجالی برای سوال بیشتر وجود ندارد. انتظار می‌کشیم تا 28 آبان شود و نمایش «ترور» را بر صحنه ببینیم. تا آوای موسیقی سعید ذهنی را بشنویم که پس از شش سال به تئاتر بازگشته است و نعیمی حضور او در گروهش را اتفاقی مهم می‌داند.