نقدر صمد چینی فروشان برن مایش"یک فیلم مستند داستانی"
یک فیلم مستند داستانی
تجربه ای آموزنده از یک درام معمایی مردم پسند
روزیکشنبه، 10 آبان ماه به دعوت سعید هاشمی پور،نویسنده و کارگردان نمایش "یک فیلم مستند داستانی" در فضای کوچک اما دلپذیر "تئاترباران" به تماشای این نمایش نشستم و اکنون،حسب وظیفه و به رسم سپاس و تشکر از هاشمی پور و گروه بسیار توانمند نمایش که بی هیچ فشاریا تظاهری توانستند شبیبه یادماندنی را برای من وبسیاری دیگر رقم بزنند، این چند سطررا،به عنوان نقدی براین اثر،فارغ از تحلیل های هیجانی و با هدف تقویت بنیان های تئاتر کشور به خوانندگان وبخصوص به گروه نمایش ودانشجویان تئاترتقدیم می کنم.
در دقایق اول اجرا، آیرونی جاری در عنوان نمایش را، ازعناصر ذاتی ومحوری طرح دراماتیک نمایشنامه تلقی می کنم. درادامه نیز،همه ی نشانه های صحنه ایرا حاکی ازآن می یابم که این دوپهلویی،که به تدریج خود را درقالب ساختاری پرتعلیق ومعمایی آشکار می سازد ،از منظر نویسنده و کارگردان، کلیدی ترین عنصر
... دیدن ادامه ››
درفرآیند ارتباط میان صحنه و مخاطباست.اما در میانه ی کار،متوجه ی نکته ی تازه ای می شوم؛ وآن اینکه ،تصور چنین مرکزیت و محوریتی برای این متن و این اجرا، قضاوتی عجولانه بوده است.به عبارت دیگر،درمی یابم که برای "یک فیلم مستند داستانی" نفس کاربرد دوربین و مستند سازی لحظاتی از زندگی یک مرد توسط همسرش، علاوه بر فراهم کردن لحظاتی هیجانی و معما گون برای مخاطب، صرفاً بهانه ای شبه دراماتیک برای طرح موادی ازقوانین قضایی بوده است که سرکوبگرحقوق زن درجامعه ی مورد نظرهستند.
نمایش، با صحنه ی مشاجره ی عاطفی یک زن و شوهر(به نمایندگی از سوی زنان و مردان طبقه ی متوسط جامعه) آغاز می شود. زن، هنرمند است و مرد ، حقوق دان و وکیل. این ها گزینه هایی در ساختار طرح دراماتیک نمایشنامه هستند که ازیک جهت، سوخت لازم برای پیش رفت کنش دراماتیک نمایش را فراهم می کنند واز سوی دیگر، به عامل بازدارنده ای در فرآیند باورپذیری مخاطب، درجریان اجرا و بویژه پس ازپایان آن تبدیل می شوند؛ بطوریکه به رغم درگیر سازی لحظه به لحظه ی مخاطب با رویدادها و ترغیب او به پیگیری بی وقفه ی حوادث،هرگونه امکان یا احتمال برقراری یک ارتباط معنا یی و اندیشگی شفاف و روشنگر میان صحنه ومخاطب را - که از ضروریات یک گفت و گوی تئاتری موفق است- با تردید مواجه می سازد.
شوهر،به دلیل شرایط حرفه ای و تجربه هایی که از پرونده های طلاق در دادگاه ها دارد و احتمالاً(با تاکید!) تحت تاثیر ذهنیت و تلقی عوام از زندگی حرفه ای هنرمندان، از زمینه های عینی و ذهنی کافی برای بدبینی و سوء ذن نسبت به همسرش و فراهم کردن شرایط مشاجره آمیز در زندگی مشترک خود برخوردار است؛ او مخالف سفرها ی حرفه ای همسر خود با اکیپ های سینمایی و مانعی برسر راه فعالیت های حرفه ای اوست(پدیده ی آشنایی که نوعی از آن را اخیراً در حوزه ی ورزش بانوان شاهد بوده ایم). اما زن ،هنرمند سینما ست و بازهم احتملاً(با تاکید بیشتر!!) چنانچه ازتلقی عوام در مورد اهالی هنر برمی آید، بسیار حساس و هیجانی است و به همین دلیل هم از شرایط ذهنی و عاطفی لازم برای درک دغدغه های ذهنی و عاطفی شوهر خود و تلاش منطقی برای رفع آن بی بهره است؛ و نیز به همین دلیل هم، به شدت درگیر توهم توطئه یا توهم احتمال خیانت شوهر به خود است. و از همین جاست که "یک فیلم مستند داستا نی"به رغم شرایط طلایی فوق العاده ای که برای طرح یک مسئله ی اجتماعی– فرهنگی جدی و فراگیر در قالب یک درام اجتماعی مدرن دارد، درتوجیه منطق رویدادهای خود دچار ضعف می شود.
زن، که هیچ مدرکی دال برخیانت همسر خود ندارد، درنقطه ای از اتاق خواب آپارتمانشان دوربین کار می گذارد. او از شدت نا امیدی و دلزدگی از رفتار "مردسالارانه !!"ی شوهرش، گرفتار بیماری عصبی و روانی چنان شدیدی شده است که چاره ای جز خوردن قرص های اعصاب قوی در محلولی از آب پرتقال ندارد(ریحانه ی سلامت، این نقش را چنان با عتماد به نفس، پرقدرت ، تاثیرگذار و باورپذیر بازی می کند که هرگونه فرصت تامل درصحت وسقم منطق رفتارشخصیت در جریان اجرای نمایش را از مخاطب سلب می کند. واین یکی از نقاط قوت و دلایل موفقیت اجرای نمایش در قالب یک درام معمایی است) و البته، یکی از همین لیوان های آب پرتقال محتوی محلول قرص است که در پاره ی دوم نمایش، بهانه ای نه چندان باورپذیر و دراماتیک ، برای شکل گیری ماجرایی می شود که به افشای بسیاری از رازهای پنهان نمایش و دلیل انتخاب عنوان آیرونیک:"فیلم مستند داستانی" برای آن می گردد. وقتی مخاطب، پس ازپایان نمایش وگشایش رازهای آن، رفتار عصبی و غیرمنطقی این زن را در برابر رفتار انسانی ، قانونی ، باوقار و متین شوهر(با بازی بسیار زیبا، منطقی، باور پذیر والبته حق به جانب اتابک نادری ) می گذارد، نه تنها ادعای زن در مورد مردسالار! بودن او بی اساس جلوه می کند که حتی حقانیت او در انجام عمل بیمارگون فیلمبرداری از دقایق خصوصی زندگی همسرش نیز به شدت زیرسوال می رود چراکه، بنابر داده های نمایش، گریزهای مرد و معاشرت های او با زنی دیگر، نه از سر خودخواهی مردسالارانه ی او که ازسر نا امیدی و عدم تمایل همسرش برای حل بحران پیش آمده بوده است.
به این ترتیب، درمی یابیم که قهرمان و شخصیت اصلی "یک فیلم مستند داستانی"نباید زن و یا شوهری باشندکه نمایش با کشمکش میان آن ها آغاز می شود بلکه زنی است که در بخش دوم نمایش به همراه برادرش (به نمایندگی از سوی زنان و مردان طبقه ی ضعیف جامعه) و به قصد انتقام گیری به عنوان خریدار وارد خانه این زن و شوهرِ در شرف طلاق شده و ناخواسته، زن صاحب خانه وشوهراو را گرفتارهمان ستمی می کند که خود او بگونه ای هدفمند ازسوی شوهرش و با سوء استفاده از ضعف قوانین موجود ، قربانی آن بوده است.
با این تفاسیر،"یک فیلم مستند داستانی"، با درنظر گرفتن تمرکزش بر معماسازی از مناسبات میان این زن و شوهر و تاکیدات نامتوازنش به ضعف های شخصیتی آن ها،در میانه راه یک درام اجتماعی مدرن و یک درام معمایی عامه پسند گام برمی دارد وعلیرغم فضا سازی های مناسب و تکیه اش برعناصر اجرایی مطلوب و بازی های فوق العاده درونی ،حسی و زیبای بازیگران، بخاطر عدم توازن در پرداخت داستان و ضعف های ملموسش در پی ریزی منطق کنش ها و رفتار دو شخصیت اول نمایش، خود را از جایگاه یک درام اجتماعی – انتقادی ، درموقعیت یک درام معمایی عامه پسند قرارمی دهد .هرچند درچارچوب همین گرایش نمایشی نیز،تجربه ای به یادماندنی و قابل بحث را برای مخاطب خود رقم می زند.
به عبارت دیگر،"یک فیلم مستند داستانی"،ضمن ایجاد شرایط لازم برای غرق شدن مخاطب در رویداد ها و فراموش کردن زمان واقعی ،ازطریق" طراحی تعلیق های حساب شده"1،با ایجاد شکاف در منطق رویدادها و مبانی عقلانی فرآیندهای پاره ی اول خود،از امکان برقراری یک ارتباط عمیق اندیشگی و روشنفکرانه با مخاطب خود، بازمی ماند. به همین دلیل و به دلیل محوریت پاره ی اول در کلیت رویدادهای نمایش،"یک فیلم مستند داستانی"،با همه ی موفقیت اش در فراهم کردن یک تجربه ی نمایشی به یاد ماندنی برای مخاطب عام، چنانکه پیشترگفته شد، درمیانه راه یک درام اجتماعی مدرن و یک درام معمایی عامه پسند به حیات خود ادامه می دهد. واقعیتی که البته تولید کنندگانش هم،آن را پذیرفته اند و هیچگونه ادعایی فراتر ازآننداشته اند.
صرف نظراز نقطه ضعف های اشاره شده درحوزه های معناشناسی و منطق رویدادها و کنش های شخصیت زن داستان (این مسئله در مورد رفتار و کنش های دو شخصیت فرعی که اطلاعات کافی در موردشان ارائه می شود، صادق نیست)، " یک فیلم مستند داستانی"، در پرداخت فضای پرتعلیق ومعمایی، و طراحی رویدادهایی که هریک به گوشه ای از واقعیت های پنهان جامعه ی ما اشاره دارند، و بویژه در طرح بخشی ازمحرومیت های حقوقی زنان جامعه ما موفق است، اما در زمینه ی تلاش های آشکارش برای ارائه ی نقدی مستقیم و غیرمستقیم برجامعه ی مرد سالار مخاطبان خود (حسب ادعای همسر وکیل) ، کاملاً ناتوان و ناموفق باقی می ماند.
وفراموش نکنیم که عامل دوم در تشدید بحران روابط میان این زن و شوهر نیز، بازهم یک زن است (با این تفاوت که این زن، خود، قربانی ضعف ساختاری قوانین موجود در حمایت از زنان در برابر تعرضِ به عنف و سوء استفاده ی متجاوزان بوده است.)
1-از گفت و گوی سعید هاشمی نویسنده و گارگردان نمایش با حوزه ی تئاتر باشگاه خبرنگاران جوان