در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نماینده گروه اجرایی درباره نمایش یک فیلم مستند داستانی: روزنامه شرق- 94/8/11 محمد باقر نباتی(روزنامه نگار و نویسنده و کارگردا
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 12:55:42
روزنامه شرق- 94/8/11
محمد باقر نباتی(روزنامه نگار و نویسنده و کارگردان تئاتر)

نکاتی درباره نمایش ‏«یک فیلم مستند داستانی»
داستان مستند یک غافلگیری
ما غافلگیر شده‌ایم؛ یک روز صبح از خواب بیدار شده و خود را در میان‌ هزاران ‌هزار مفهوم تازه یافته‌ایم. دنیای مدرن مقتضیات خود را دارد، اما تابع آن شدن، بی‌هیچ پرسشی و برنامه‌ای برای ارتباط‌گیری با آن یا برخورد با مضراتش به صلاح است؟ گویی هرچه را از شبکه‌های ارتباطی یافته‌ایم خوب است و می‌توان به کار بست. قضیه البته به‌ همین‌ سادگی‌ها نیست. سیستم‌های ارتباطی مجازی در ١٠ سال اخیر چنان رشد سریعی داشته که در جوامعی مانند جامعه ما تا کسی بجنبد از برای تحلیل و شناخت و برنامه‌ریزی برای نوع و شیوه دریافت و پاسخ به آن، سیل خروشانش خیلی‌ها را ربوده و بسیاری را بی‌خانمان کرده. قضیه به این شدت از یأس و منفی‌انگاری نیز نیست. دنیا، دنیای مدرن است با همه اقتضائات خوب و بدش و تجربه‌های توسعه‌یافته و نتیجه‌بخشش. البته سیاه و سفید دیدن چنین اموری ... دیدن ادامه ›› ره به جایی نمی‌برد، اما این سؤال مطرح است که آیا ما در برابر پدیده‌های نوظهور اجتماعی و اشکال رفتاری جدید، نقشه‌ای اندیشیده‌شده داریم یا نه؟ و اگر نه، زمان بررسی آن کی خواهد بود؟ آیا باید اجازه دهیم هجمه رفتارهای گونه‌گون ما را اسیر وهم و دلربایی‌های خود کند یا که نه، بیندیشیم به عواقب بی فکری درباره چیزهایی که بنیان‌های اخلاقی جامعه ما را به خطر می‌اندازد؟ و در این سال‌ها نیک دانسته‌ایم که سانسور و حذف در این مقوله نه‌تنها کارساز نیست، بلکه کارخراب‌کن هم هست. در همین مقدمه این هم بایسته گفتن است: تعریف ما از اخلاق در جامعه امروز ایران و نسبت آن با دنیای بدون مرز و در حال گسترش چیست؟ گرچه پاسخ به این پرسش‌ها مقالی جدا می‌طلبد و محفلی دیگر. نمایش «یک فیلم مستند داستانی» نوشته و کار سعید هاشمی‌پور؛ از آن دست نمایش‌هایی است که غافلگیرت می‌کند. هم جهان داستانی و روایی آن غافلگیر‌کننده است هم در اجزای اجرائی و نمودی‌اش عنصر غافلگیری را با خود دارد. نمایشی است که به اخلاق توجه می‌کند، بی‌آنکه آن را قضاوت کند.
زن و مردی در آستانه جدایی، آگهی فروش آپارتمان منتشر کرده‌اند و همین آگهی روزنامه‌ای تبدیل شده به آگاهی از روزمره‌های یکدیگر که با ورود افراد دیگر به جامعه کوچک خانواده‌شان تبدیل به چالشی اساسی درباره راستی و ناراستی رفتار و گفتار انسان‌ها و امر اخلاقی می‌شود. داستان گرچه ساده و بی‌تکلف است، اما چنان در پیچ‌وتاب تفکرات هریک از شخصیت‌ها تاب می‌خورد که مخاطب فعال را به تفکر درباره درستی و نادرستی کردار کاراکترها وا‌می‌دارد و اینک این مخاطب است که در ورای صحنه به خود و دیگران می‌اندیشد و به جامعه‌ای می‌نگرد که درگیر پنهان‌کاری‌هاست. همه ما چیزی برای پنهان‌کردن داریم، اما دنیای مدرن دنیای اتاق‌های شیشه‌ای است و گویا قرار نیست هیچ‌چیز پنهان بماند. همان‌طور که دولت‌ها و شبه‌دولت‌ها به سرقت اطلاعات یکدیگر مبادرت می‌کنند و اسنودن‌هایی پیدا می‌شوند که محرمانه‌ترین اطلاعات دولت‌ها را فاش می‌کنند؛ در سوی اجتماعی و سطوح میانی جوامع نیز با بهره‌گیری از امکانات مدرن رفتارها مبرهن و پندارها حدس‌زدنی شده‌ است؛ گرچه شاید همه‌اش یک حدس و گمان فانتزی بنماید! در «یک فیلم مستند داستانی» پشت تصویر ویدئویی، رفتاری جریان دارد که گویا پنهان است، اما فاعلان بی‌خبر از زیرنظر بودن‌اند و گمراهان در پی داوری هستند. قضاوت‌کردن آدم‌ها تبدیل به امری عادی شده و قبح ارتباط با دیگری شکسته شده است. این در جریان سیلاب رفتارهای شبکه‌ای، اینک امری مذموم به شمار نمی‌رود، اما اگر تب‌وتاب این سال‌های هیجان‌آلود فرو بنشیند آیا باز جامعه خواهد توانست به رفتارهای خارج از عرف چراغ سبز نشان دهد؟ خیانت در هر درجه و طبقه‌ای خیانت است و اسم دیگری ندارد. هیچ لغت‌نامه‌ای نزد ملل و ادیان مختلف درباره این موضوع تصوری مغایر با هم ندارد، اما اکنون، خائنان برای فعل خود اسامی مفرحی انتخاب می‌کنند؛ یک دوستی ساده! نیازمند تمدید قوا! محتاج یک هوای تازه‌تر! تفنن مدرن! آسودن از عادت‌های روزمره! و... .
در «یک فیلم مستند داستانی» خیانت نضج گرفته است و وسیله‌ای منتسب به دنیای مدرن آن را ثبت کرده است. راه فراری نیست. توجیهی لازم نیست، اما همان عمل خائنانه می‌تواند در اثر بی‌توجهی یا شدت عصیان یکی از طرفین، به جنایت بینجامد. در «یک فیلم مستند داستانی»، جنین جنایت منعقد نمی‌شود، اما دو قلب همراه از هم منفک می‌شوند. زن و مرد که عاشقانه با هم زندگی می‌کرده‌اند، اینک در بزنگاه جدایی عاطفی، حرف زیادی برای گفتن ندارند، بلکه این اسناد و مدارک است که افشاگرانه پیش می‌تازد و به تخریب اعتماد ناچیز باقی‌مانده بین طرفین منجر می‌شود. شاید اگر در بهره‌گرفتن از ابزار مدرن ضبط و ثبت، کمی منصفانه‌تر یا حتی مقتصدانه عمل می‌شد، چنین فاجعه اخلاقی بروز نمی‌کرد. این می‌تواند همان فصل مجزای اخلاق و تعهدات اخلاقی در دنیای قدیم و جدید باشد.
دنیای قدیم در اعتلای اخلاق چنان سخت‌گیرانه پیش می‌رفت که پنهان‌کردن امر غیراخلاقی سر‌زده از افراد را مباح می‌شمرد، اما در جهان معاصر، شفافیت حرف اول و آخر را می‌زند و علنی‌شدن چنین اموری، ضامن سلامتی جوامع شمرده می‌شود؛ چراکه همه تحت نظریم و بر یک کشتی آبگینه‌ای سواریم در دریایی متموج از اطلاعات شبکه‌ای! جامعه کوچک چهار نفره‌ای که در «یک فیلم مستند داستانی» شکل می‌گیرد، چنان بیمار و ناقص است که هیچ دوامی نمی‌یابد و هریک با تردیدهای‌شان به راهی می‌روند. راهی که در روایت این نمایش، پایان محتومی ندارد و مخاطب فعال‌تر از گذشته می‌تواند به راه‌های مختلفی برای پایان داستان بیندیشد. شاید همه اینها یک بازی است؛ بازی‌دادن یکدیگر برای دریافت‌های شخصی. پازلی با چند تکه گمشده که حریصانه در پی یافتنش هستیم و البته نمی‌دانیم پازلی که تکمیل خواهد شد، شاید تصویری اعوجاج‌گونه و معناباخته از خود ما و زندگی‌مان باشد. شاید همه درگیر یک بازی خطرناک هستیم با سندسازی‌ها و مستندکردن‌ رفتار همدیگر؛ بی‌توجه به مبانی حقوقی و جزایی‌اش. حتی وکیل داستان نیز در برابر ضبط تصویر، دعوای حقوقی نمی‌کند، شاید بازی را باخته است و شاید به راهی دیگر می‌اندیشید. چنین است که نمایش، در راه بردن مخاطب برای نگریستن از زوایای متعدد موفق عمل می‌کند. شرایط بغرنج اجتماعی و خانوادگی می‌تواند افراد را به سمت طراحی توطئه‌های ریز و درشت سوق دهد. به اینکه چگونه از کار عضو دیگر جامعه کوچکش سر در بیاورد یا دستش را رو کند! این وقتی رخ می‌دهد که اعتماد از میان رفته و کاسه صبر افراد سرریز شده است. در چنین وضعیتی است که خانواده و خانه به جای آنکه جامعه‌ای کوچک و مؤثر در اعتلای عمومی باشد به سلولی سرطانی بدل می‌شود که می‌تواند ریشه‌دار شده و بیماری را گسترش دهد. بخشی از جامعه نیز در وضع بد اقتصادی و زیر فشارهای مالی به ناهنجاری‌های دیگر رو می‌آورند و گاهی چنان می‌اندیشند که باید داد خود از بیدادگران بستانند و در چنان قاموسی، بیدادگر همان طبقه متوسطی است که بهره‌ای از دارایی دارد. بخشی از جامعه با این نگاه علیه بخش دیگر به نظر خود ستمگر، می‌آشوبد و حتی اگر نتوانست کار مهمی انجام دهد، قالپاق‌دزد می‌شود، اما شرایط همیشه بر یک مدار ازپیش‌تعریف‌شده استوار نیست.
«یک فیلم مستند داستانی» بی‌هیچ تکلفی و البته با هوشمندی و ظرافت، گوشه‌ای از تبعات زندگی پیچیده و درگیر در مشکلات گوناگون را نشان می‌دهد و نشان می‌دهد که اگر زنجیره ارتباط اخلاقی بگسلد، فردای تیره‌ای در پیش است. بازیگران به‌دور از ادا و اصول نقش می‌آفرینند و زندگی قابل تصوری برای مخاطب خلق می‌کنند؛ به‌ویژه اتابک نادری که در خلق «آن» نمایش، بسیار موفق عمل می‌کند و ظرافت‌های بازی‌اش ستودنی است. از سویی طراحی صحنه بسیار کاربردی و موجز توانسته است به درگیرشدن مخاطب با داستان و نمایش کمک کند و حواس تماشاگر را پرت نکند. این حتی در کارگردانی و تغییرات صحنه نیز به چشم می‌خورد، ما از زوایای مختلف، زندگی جاری در صحنه را می‌بینیم و حتی ما نیز به ورطه قضاوت‌کردن درمی‌افتیم، اما باز راهی تازه پیش پای خود می‌یابیم. راهی که می‌گوید قضاوت نکن و فقط بیندیش. ما از درون پرده نمایش یک فیلم، وارد دنیایی مملو از تردید آدم‌هایی می‌شویم که در زندگی روزمره‌مان بسیار با نمونه‌هایی از این نوع روبه‌رو هستیم و می‌توان پس از دیدن «یک فیلم مستند داستانی» به مستندهایی اندیشید که لازم است از رفتارهای متعارض و دگرگونه و ناسالم، ساخت و نمایش داد؛ چرا که اکنون، زمان بی‌توجهی به رخدادهای متأثر از رسانه‌های مجازی نیست. مواظب باشیم غافلگیر توفان‌های دائمی تردیدهای مجازی نشویم.
رضا چراغی و تئاتر بین این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید