" مى دونى من یه بار ماه رو داشتم. یه شب از پنجره ى اتاقم وارد شد و اومد توى رخت خوابم و منو غرق در لبخند کرد"
من توقع دیدن یک نمایش خوب رو داشتم، اما چیزى که باهاش مواجه شدم فراى انتظارم بود، غیر قابل باور. اصلن انگار تو این دنیا نبودم. نمایشنامه بى نظیر بود. صحنه پردازى عالى. موزیک بى نظیر. شخصیت ها و گریم عالى. و بازى ها... واى بازى ها.... آنقدر خوب بودن که به نظرم غیر قابل باور میومدن. شخصیت کالیگولا رو مى پرستیدم. چرا انقدر بازى صابر ابر با شکوهه .... اون صحنه که روى سر پانته آ پناهى ها تخم مرغ مى ریختند دیوانه کننده بود!
بعد از تموم شدن تئاتر دستام مى لرزیدن، خیلى خیلى خوشحالم از اینکه تونستم این اجراى بى نظیر رو ببینم و اگر بتونم ٥ شنبه هم باز مى رم. برعکس خیلى ها این اجرا اصلن براى من طولانى نبود و از تک تک لحظه هاش نهایت لذت رو بردم و خداخدا مى کردم تموم نشه. اى کاش مى شد روزى یه بار اون اجراى محشر صابر ابر رو ببینم، حداقل امیدوارم سى دیش بیرون بیاد.