یک عاشق که رخت رزم به تن کرده
یک عارف که بند پوتین هایش را برای رفتن محکم می کند
یک پدر که کابوس های شبانه غرق شدن فرزند می بیند
و یک چریک با مدرک دکترا سرگشته میان امریکا و لبنان و ایران. سرگشته میان خانواده و کودکان یتیم و همرزمان؛ "چمران زندگیش رو تکه تکه میکنه و هر تکه ش رو کف دست کسی میگذاره."
چمران، مردی در صدها بُعد که برای شناختن، فهمیدن و درک شخصیتش باید از هر بُعدش رمزگشایی کرد. "تکه های سنگین سرب" هم اتفاق خوشایندی است برای درک بخشی از ابعاد شخصیتی چمران... مردی که هنوز او را کامل نمیشناسیم