من خیلی خسته هستم آقا.
خواب ... تنها خواب...
بخواب هلیا، دیر است. دود دیدگانت را آزار می دهد. دیگر نگاه هیچ کس بخار پنجره ات را پاک نخواهد کرد ... چشمان تو چه دارد که به شب بگوید؟
شب از من خالی ست هلیا ....
شب از من، و تصویر پروانه ها خالی ست ..."
بار دیگر شهری که دوست میداشتم
نادر ابراهیمی