جناب علینژاد اگر نوشته ی منو با دقت بیشتری بخوانید میبینید که گفتم از قدیمی ترین داستانهای تاریخ با نگرشی متفاوت که میتونست بهتر کار بشه....
به لحاظ مفهومی فکر میکنم به تعداد مخاطب میتواند تاویل نسبت به هر کاری وجود داشته باشد، که از نظر محترم شما شاهکار و از نظر من معمولی بود.
اما از نظر فرم و پرفورمنس در شبی که من اجرا را دیدم هماهنگی پایین، بازیگری که بعد از گذشت چندین شب از اجرا هنوز ابعاد محل اجرا ملکه ذهنش نشده و در حین حرکت پایش به دیوار میخورد،نور پردازی که مناسب فاصله ی تماشاگر با صحنه نبوده و شیطانی با شلوار 6 جیب و کفش نایکی که لابد توجیه مفهومی برایش وجود دارد، حرکات موزون کم مایه و همه ی اینها در نمایشی به مدت 30 دقیقه و فضای کوچک و فاصله ی بسیار کم بیننده با اثر بسیار به چشم می آیند.
در نهایت همه ی این انتقادها از طرف یک بیننده ی عام ارزشی در مقابل تعاریف یک هنرمند از این شاهکار هنری ندارد.در سالی که ... دیدن ادامه ›› گذشت شاهد نمایشهایی از قبیل مرگ فروشنده ،سقراط، ترانه های قدیمی، خشکسالی و دروغ و همین اواخر بیرون پشت در و فهرست بودیم و شما در چند سال گذشته کار در حد متوسط ندیده اید و این کار را در عرصه نمایش شاهکار میدانید، امیدوارم فرصتی پیدا بشود تا کمی از درک هنری شما استفاده کنم.
در نظر داشته باشیم با به چالش کشیدن مخاطب کم سواد و عام خوب یا بد بودن اثر را توجیه نکنیم، که هنر در اصل خودش با احساس سروکار دارد نه تکنیک و احساس هم عام و خاص نمیشناسد...اشتباه مدرن رو در پست مدرن کردن خبط بزرگیست
در ضمن یک عذرخواهی از گروه نمایش میکنم به خاطر انتقلدم، یک عذرخواهی از شما جناب علینژاد بابت انتقاد از نظرتون و یک عذرخواهی از خودم که هنوز یاد نگرفتم اینجا انتقاد گفتنیست نه شنیدنی.
به امید دیدن شاهکارهای بیشتر از شما هنرمندان عزیز
جناب مروج عزیز حالا من در ابتدا تشکر کنم از دقت و ریزبینی شما و در ادامه عرض کنم که آون شخصی که با کتونی نایک و شلوار امروزی وارد صحنه می شد شیطان نبود بلکه یک تسخیر شده ی شیطان بود، شیطان او فرد شنل پوش بود که بیشتر ناظر کار های آون شخص بود.با سپاس